سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
مرا پرنده آفرید و شاهبال را برید

شکست ساقه را و شاخه خیال را برید

مرا پرنده آفرید و نغمه ریخت در دلم

زبان سرخ تک درخت باغ لال را برید

چرا پرنده و غریب و بی قرارم آفرید؟

چرا بدون گل قبای سبز سال را برید؟

کدام مست از میان واژه های شاعران

فراق را خرید و ریشه وصال را برید؟

کدام دست داس ماه را از آسمان گرفت

گلوی آبراه چشمه زلال را برید؟

پرنده بودن و قفس نداشتن مهم نبود

چرا مرا گذاشت روی کوه و بال را برید؟

 

نغمه مستشار نظامی/تابستان 89