سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

متأسفانه برخى از مردم تصور مى کنند حکومت اسلامى حکومتى است که فقط در آن حدود وتعزیرات واحکام کیفرى اجرا مى شود. در حالى که این امور بخش جزئى وناچیزى از احکام اسلام را تشکیل مى دهند. اگر تنها بعضى از احکام اسلامى را اجرا کنیم وبرخى دیگر را کنار بگذاریم، چهره نازیبایى از اسلام نمایش داده ایم. در حقیقت تکه تکه کردن هر چیز ونمایش ناقص آن غالباً همین طور است. همین انسانى که خداى متعال او را به بهترین شکل آفریده است، در صورتى که اجزایش را از هم جدا کنیم اندامواره بسیار زشتى خواهد شد. براى مثال شخص بسیار زیبایى که یک چشم او را از کاسه درآورده باشند چگونه به نظر مى رسد؟! اگر جمجمه سرش را از او جدا کنیم چه؟ آیا هم چنان چهره وظاهر زیبایى خواهد داشت یا به صورتى زشت وتنفربرانگیز خواهد شد؟
مثال دیگر این معنا کلمه توحید یا «لا إله إلا اللّه» است که معانى بلند وژرفى چون یکتاپرستى، اخلاص ورهایى را افاده مى کند که چکیده ایمان، رمز اسلام ومنشأ رستگارى مى باشد. اما اگر اجزاى این جمله مقدس را از یکدیگر جدا کنیم وفقط جزء اول را بر زبان آوریم، نتیجه چه خواهد بود؟ فقط با جدا کردن دوبخش همین جمله وحذف فقره دوم آن معناى آن به کلى دگرگون مى شود ومفهومى کفرآمیز افاده مى شود.
اجراى ناقص اسلام چهره پریشان وواژگونه وزشتى از اسلام به دست مى دهد. این کارى است که امروزه بسیارى از دولت هاى اسلامى مرتکب مى شوند؛ دولت هایى که دم از اجراى اسلام مى زنند ولى در واقع فقط به اجراى احکامى چون تازیانه زدن به زناکاران وبریدن دست دزدان بسنده مى کنند. آیا به راستى اسلام فقط همین است وبس؟ هنگامى که به فقه اسلامى مراجعه مى کنیم مى بینیم که همه فقه در پنجاه «باب» یا اصطلاحاً «کتاب» تدوین یافته وپنجاهمین کتاب آن «کتاب الحدود» نام دارد. بنابراین موضوع حدود فقط یکى از پنجاه باب فقه، یا به دیگر سخن آخرین باب آن است. با این حال چرا برخى تصور مى کنند که همه اسلام حدود است؟!
حکومت اسلامى فقط در حدود مسائل کیفرى خلاصه نمى شود وچیزهاى دیگرى نیز لازم دارد. براى نمونه یکى از وظایف حکومت اسلامى این است که به تمام شهروندان خود اجازه دهد که بر اساس قانون اسلامى معروف به «احیاى موات» در زمینه کشاورزى فعالیت کنند. قانون احیاى موات (=زنده کردن زمین هاى مرده) مى گوید هر مسلمان مى تواند هر زمین متروکه وبى صاحبى را که موات وبائر مانده است مالک شود، به شرط آن که آن را زیر کشت ببرد وآباد سازد. این قانون مستند به حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله است که شیعه وسنى آن را نقل کرده اند. رسول خدا فرمودند:
من غَرَسَ شجراً أو حفر وادیاً بدءاً لم یسبقه إلیه أحد واحیى أرضا میتةً فهى له، قضاء من اللّه و رسوله؛ کسى که درختى بکارد یا نهرى بکند که کسى پیش از او آن را حفر نکرده است، یا زمین مرده اى را آباد سازد، به حکم خدا ورسول از آنِ او خواهد بود.
در هیچ کجاى جهان مانند این آزادى را که اسلام در امور زراعى به مسلمانان وغیر مسلمانان داده است نمى توان مشاهده نمود. اگر این قانون در هر کشور اسلامى اجرا مى شد، آن کشور به بهشت برین تبدیل مى گردید وهیچ انسانى بدون سرپناه یا گرسنه باقى نمى ماند؛ زیرا زمین خدا گسترده است وهرانسانى این توان را دارد که زمین مرده وبى صاحبى را جستجو کند وآباد سازد واز حاصل زراعت خود روزى خورد ودر همان زمینى که احیا کرده است سکنا گزیند.
حسن دیگر این قانون این است که راه را بر هرگونه انحصارطلبى مى بندد؛ زیرا بر اساس این قانون هیچ کس حق ندارد بدون احیا وزراعت بر زمینى دست بگذارد ومالکیت آن را ادعا کند، هرچند آن زمین جزو زمین هاى بائر وبدون صاحب باشد؛ زیرا این قانون مى گوید شرط تملک چنین زمین هایى آن است که شخص خود مستقیماً آن را آباد کند.
نکته سوم آن که با اجراى این قانون فرصت هاى شغلى فراوانى ایجاد مى شود وهیچ کس بى کار نخواهد ماند.
آیا دولت هایى که دم از اسلام مى زنند همین یک بند از قوانین اسلام را که خوش بختى وپیشرفت وتوسعه را به ارمغان خواهد آورد اجرا کرده اند یا فقط به گردن زدن وتازیانه نواختن بسنده کرده اند وبس؟
یک بند دیگر از قوانین اسلامى آزادى کسب وکار است واین که دولت نباید تجارت را در انحصار بگیرد یا آن را در انحصار عده اى خاص قرار دهد ودیگر افراد جامعه را محروم کند وتعرفه هاى گمرکى سنگینى را بر سر راهشان قرار دهد.
در اسلام آن که هوش وتوانایى وقابلیت بیشتر دارد، مى تواند بیشتر کار کند، ولى در نظام هاى قراردادى که لاف مسلمانى مى زنند، کاردانى وتوانایى وهوش وشایستگى شرط اصلى نیست، بلکه روابط با طبقه حاکم حرف اول را مى زند وکسى که کم ترین ارتباطى با حاکم داشته باشد، حتى اگر کودن ترین وبى دست وپاترین افراد باشد، دست کم به بیست امتیاز در حوزه تجارت دست خواهد یافت! آیا چنین چیزى با قوانین اسلام مطابقت دارد؟