سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

صاحب‏نظران علم اخلاق بر آنند که بخشهاى آغازین علم اخلاق را آشنایى با رذایل اخلاقى و راههاى زدودن آنها تشکیل مى‏دهد؛ انسان، نخست باید رذایل اخلاقى و نفسانى را شناسایى و آنها را «دفعا» یا «رفعا» طرد کند؛ به این معنا که، اگر ندارد، بکوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها آلوده است، تلاش کند آنها را برطرف کند.
آشنایى با رذایل اخلاقى براى طبیب روح، درست مانند آشنایى با سموم براى طبیب جسم لازم و سودمند است؛ تا خود به آنها مبتلا نشود و به دیگران نیز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان کند. از این رو بسیارى از بزرگان علم اخلاق گفته‏اند: ترک رذایل و اجتناب از آن «تخلیه» ، یعنى خالى کردن نفس از رذایل اخلاقى است و بر «تحلیه» ، یعنى آراستن نفس به زیورهاى فضایل اخلاقى، مقدم است.
این سخن گرچه تام است؛ ولى باید توجه کرد که «تخلیه از رذایل» با «تحلیه به فضایل» کاملا فرق دارد؛ زیرا فضایل در نهاد آدمى ریشه‏دار است، لیکن رذایل، امرى عارضى است؛ در حالى که انسان از نظر علوم حصولى، «نادان» به دنیا آمده است:
«و الله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شیئا» [2]
در علوم حضورى و شهودى مانند معرفت حق و اسماء و تعینات او با سرمایه «فطرت توحیدى» آفریده شده است:
«فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها» [3]
در زمینه مسائل عملى نیز چنین است. هنگامى که روح انسان به بدنش تعلق گرفت، اگر چه منزه از رذایل اخلاقى بود ولى تهى از فضایل نبود؛ بلکه با فضایل گرایش به حق آفریده شد که از آن به «فطرت توحیدى» یاد مى‏شود:
«و نفس و ما سویها فألهمها فجورها و تقویها». [4]
بنابراین، روح انسان در عین حال که ملهم به فجور و تقواست گرایش به تقوا هم دارد؛ در نتیجه اگر این رذایل عارضى زدوده شود، آن فضایل فطرى، شکوفا مى‏گردد و خود را بهتر نشان مى‏دهد و در عین حال انسان مى‏تواند آن را تحصیل و تکمیل کند.
اکنون به بررسى موانع سیر و سلوک و راههاى مانع‏زدایى و مراحل آن مى‏پردازیم و در آغاز موانع نظرى (غفلت، وسوسه علمى، پندارگرایى و عقل متعارف) و سپس موانع عملى (هوس‏مدارى و خودبینى، کمینگاههاى شیطان و بازیگرى و دنیاگرایى) ذکر مى‏شود.

پى‏نوشت‏ها:

[1]. کتاب: مراحل اخلاق در قرآن ص 21
[2]. سوره نحل، آیه .78
[3]. سوره روم، آیه .30