سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

درخواست آمرزش
حضرت امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : پدرم غلامش را‌ براى کارى فرستاد ‌و‌ او‌ نسبت به‌ انجام ‌آن تأخیر کرد ، ‌آن حضرت با‌ تازیانه اى یک ضربه به‌ او‌ زد ، غلام گفت : خدا را‌ اى على بن‌ الحسین ! مرا دنبال کارى که‌ دارى مى فرستى سپس کتکم مى زنى !
حضرت امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : پدرم گریست ‌و‌ گفت : فرزندم ! به‌ سوى قبر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) برو ‌و‌ دو‌ رکعت نماز بخوان سپس بگو : خدایا ! على بن‌ الحسین را‌ در‌ قیامت از‌ کار امروزش بیامرز ، آنگاه به‌ غلام فرمود : برو تو‌ در‌ راه خدا آزادى . ابوبصیر مى گوید : به‌ حضرت گفتم : فدایت شوم گویا آزاد کردن کفاره زدن است ! ! ولى حضرت سکوت کرد .
تلافى زدن به‌ زدن
حضرت امام رضا (علیه السلام) مى فرماید : على بن‌ الحسین (علیهما السلام) غلامش را‌ زد ، سپس وارد خانه شد ‌و‌ تازیانه را‌ بیرون آورد ‌و‌ پیراهنش را‌ از‌ تن خارج کرد ، آنگاه به‌ غلام گفت : با‌ تازیانه على بن‌ الحسین را‌ بزن ! غلام از‌ این کار خوددارى کرد . حضرت پنجاه دینار به‌ او‌ عطا فرمود.
حق مادر
به حضرت امام سجاد (علیه السلام) گفتند : شما نیکوکارترین مردم هستى ولى با‌ مادرتان در‌ یک ظرف هم غذا نمى شوید در‌ حالى که‌ او‌ خواهان این کار است ! حضرت فرمود : برایم ناخوشایند است که‌ دستم را‌ به‌ لقمه پیش ببرم که‌ دیده مادرم براى برداشتن ‌آن پیشى گرفته در‌ نتیجه عاقّ او‌ شوم . بعد از‌ ‌آن براى هم غذا شدن با‌ مادر ، ظرف غذا را‌ به‌ طبقى مى پوشاند ‌و‌ سپس دست زیر طبق مى برد ‌و‌ غذا را‌ میل مى فرمود.
ضمانت براى پرداخت وام
عیسى بن‌ عبداللّه مى گوید : عبداللّه را‌ هنگام مرگ فرا رسید ، طلبکارانش جمع شدند ‌و‌ اموالشان را‌ از‌ او‌ مطالبه کردند ، به‌ آنان گفت : مالى ندارم تا‌ به‌ شما بپردازم . به‌ هر‌ یک از‌ بنى اعمامم یا‌ پسر عموهایم على بن‌ الحسین ‌و‌ عبداللّه بن‌ جعفر که‌ مى خواهید ، رضایت دهید که‌ بدهى مرا به‌ شما بپردازند .
طلبکاران گفتند: عبداللّه جعفر مردى است که‌ وعده طولانى مى دهد ‌و‌ شخصى مسامحه کار ‌و‌ سهل انگار است ‌و‌ على بن‌ الحسین (علیه السلام) مردى است که‌ مال ندارد ولى بسیار راستگوست ‌و‌ او‌ نزد ما‌ براى رفع این مشکل محبوب تر است .
خبر به‌ حضرت رسید ، فرمود : من‌ تا‌ وقت رسیدن غلّه پرداخت این بدهى را‌ ضمانت مى کنم ‌و‌ حال آنکه غلّه اى براى حضرت نبود ، هنگامى که‌ غلّه آمد خدا مالى را‌ براى حضرت مقدر کرد ‌و‌ ‌آن بزرگوار همه طلب طلبکاران را‌ پرداخت .