سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

روزی پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله) خادمی را از پی کاری مختصر به جایی نزدیک فرستاد و او حدود نصف روز غایب شد، چندان که حضرت ازطول مدت غیبت وی به خشم آمد، به گونه ای که نزدیکان پیامبر(ص) گمان بردند چون خادم بازآید، کیفری سخت خواهد دید. چون خادم بازآمد، رسول اکرم(ص) با مسواکی که در دست داشت، به سوی او اشاره کرد و فرمود: «اگر بیم قصاص از سوی خدا نمی بود، تو را با این مسواک ضربتی دردناک می زدم.»(1)
روشن است که مسواک چوبی کوچک است و ضربتی از آن، حتی کودک را نمی آزارد تا چه رسد به جوانی قوی، ولی با وجود این، حضرت خشم خود را فرومی خورد و از زدن خادم با آن مسواک به علت ترس از انتقام و قصاص خدا خودداری می کند.

پی نوشت

1- پیامبر رحمت، ص87