سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

 

حجت الاسلام فاطمی نیا می فرمودند :میرزا جواد آقا
... اینها حیف است، اینها سینه به سینه است، اگر ناقلش مثل من بیافتد و بمیرد دیگر کسی پیدا نمی شود بگوید، هی منتظر شوی که رادیو خواهد گفت، یا تلویزیون. دیگر تمام شد!

... آقا شیخ محمد حسین بهاری خودش به من فرمود که آقا میرزا جواد آقا تبریزی ـ رضوان الله علیه ـ روی منبر نشسته بود و من پای درس ایشان بودم.
شیخ محمد حسین  تا سه چهار سال پیش زنده بود خیلی مرد بزرگی
بود منتهی دیگر چون آسم شدیدی داشت آن هم در یک گوشه شهرستان! ایشان مجهول القدر مانده بود...
ایشان می فرمود  جوان بودم میرزا جواد آقا روی منبر درس می گفت، می گوید یک دفعه دیدم  این دو چشم های نورانی را متوجه ما کرد گفت: اهل کجایی؟ ـ من خلاصه عرض می کنم ـ گفتم: اهل بهار!
تا گفتم اهل بهار، به پُری  صورتش اشک ریخت!
سپس گفت: شیخ محمد بهاری، قبرش زیارتگاه شده یا نه؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه؟
 بعد گفت: ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم! ـ یا گفت: به او ملحِق می شوم ـ این حرفی که می زد مثل اینکه پنجشنبه بوده می فرمود: پنجشنبه آینده!

یک شاگردی داشت آن شاگرد بی قرار شد، گریه کرد، آمد خودش دست به
 ضریح حضرت معصومه علیها السلام شد.
گفتیم: چه خبر است؟ والله! من این آقا را می شناسم اینکه گفت: من پنجشنبه آینده مهمان شیخ محمد بهاری هستم، دیگر تمام شد!
گفتیم: حالا امام نیست، پیامبر نیست که حرفش را این قدر زود باور می کنید. حالا که آقا میرزا جواد آقا سر حال است.
به هر حال، گفت: پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی تشییع شد.

مهم این است که ایشان  می گفت:
 طلبه های دارالشفاء، فیضیه و جاهای  دیگر، ـ ببینید اینها مهم است، قریب به دویست و پنجاه طلبه، قریب به دویست و پنجاه طلبه!! - از حوزه علمیه خواب دیده بودند صبح که پا شده بودند برای نماز، به همدیگر می گفتند: خواب دیدیدم! یک الف این خواب ها با هم فرقی نداشت. خیلی حرف است! 250 نفر خواب ببینند یک الف هم با هم فرق نداشته باشد!!
خلاصه؛ که در شب پنجشنبه خواب دیده بودند که جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی تابوت حرکت می کند، حضرت سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جلوی جنازه حرکت می کند! 

 <\/h6>

چه خوب است که در هر شهرآقا بهجتى ، هیاتى ، اعانه ها و کمک هاى مردمى را جمع آورى کنند و شبانه به فقرا و محرومین شهر برسانند و نگویند که چه کسى داده است چیزى نمى گذرد که گویى همه اهل شهر غنى هستند؛ ولى کسانى که متصدى این کارها مى شوند و کمک ها و اعانه هاى مردم را مى رسانند، بیش از دیگران خود را مستحق کمک مى دانند و بیشتر صرف خود و تشکیلاتشان مى کنند!آقا بهجت
-------------------------------
تناقض گوی اهل سنت راجع به صحابه...!!!

عامه روایت مى کنند که پیامبر اکرم( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:لا تسبوا اصحابى .یاران مرا ناسزا مگویید.چیزى را به اصحاب مى گوید که کذبش واضح است !
از سوى دیگر، خودشان در مناقب عمر آورده اند: معاویه را کتک زد. یعنى ببینید که چگونه تادیب مى کند!و معاویه ابدا اعتراض ‍ نکرد، چه قدر متادب بوده !
تو مى گویى پیغمبر فرموده اصحاب مرا سب نکنید، دشنام ندهید، کتک زدن چه طور؟!با این که معذور و بى تقصیر بوده ، ولى چون عمر اجتهاد کرده بود (هر چند خطا و اشتباه ) لذا حرفى نزد!
-----------------------------------------------------------------------------
معنای حدیث خلقت الاشیاء لاجلک

نتیجه ى خلق و مخلوق در حدیث قدسى خلقت الاشیاء لاجلک ، و خلقتک لاجلى ؛  (تمام اشیا را براى تو، و تو را براى خود آفریدم .) علم و معرفت است.


 


جناب شیخ بسیار مهربان، خوشعبد صالح خدا جناب شیخ رجبعلی خیاط - رهرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود. همیشه دو زانو می نشست، به پشتی تکیه نمی‌کرد، همیشه کمی ‌دور از پشتی می‌نشست. ممکن نبود با کسی دست بدهد و دستش را زودتر از او بکشد. خیلی آرامش داشت. هنگام صحبت اغلب خنده رو بود. به ندرت عصبانی می‌شد. عصبانیت او وقتی بود که شیطان و نفس سراغ او می‌آمدند. در این هنگام سراسر وجودش را خشم فرا می‌گرفت و از خانه بیرون میرفت و آن گاه که خود را بر نفس چیره می‌یافت، آرام باز می گشت.
نکته مهمی که در حسن خلق، مورد توجه شیخ بود و دیگران را نیز بدان توصیه می‌فرمود، این بود که انسان باید برای خدا خوش اخلاق باشد و با مردم خوش رفتاری کند. در این باره می‌فرمود:

« تواضع و حسن خلق، برای خدا، نه برای جلب مردم به سوی خود و ریاکارانه.»

شیخ بسیار کم حرف بود، حرکات و سکنات او به خوبی نشان می‌داد که در حال فکر و ذکر و توجه به خداست. اول و آخر صحبتش خدا بود. نگاه به او، انسان را با خدا آشنا می‌کرد.

در جلسات دعا، بسیار گریه می‌کرد. هرگاه اشعار حافظ یا طاقدیس خوانده می‌شد می‌گریست. در عین گریه، قادر بود تبسم کند و بخندد و یا مطلبی را نقل کند که همه را از کسالت بیرون بیاورد. نسبت به وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) بسیار عشق می‌ورزید، مانند پروانه گرد شمع وجودش پر و بال می‌زد، هنگامی که می‌نشست در هر چند نفس، یک بار ذکر:
 « یا علی ادرکنی »
 را تکرار می‌کرد.

آقای قرائتی  می فرمودند: شخصی ریش نداشت وقتی دعای ماه رجب می خواند ریش بغل دستی را می گرفت و می گفت: (حرم شیبتی علی النّارِ ) الان خارجیها هم ریش می گذارند چون علتش را فهمیده اند و می گویند خداوند داخل این ریش را یک سوراخی قرار داده، که به زیر پوست راه دارد و پوست از طریق این سوراخ نفس می کشد، وقتی ریش تراشیده شود این سوراخ ها بسته می شوند صورتشان چین و چروک می خورد و بدقیافه می شوند، اگر کسی ریشش را از بیخ و بُن تراشید نگوید رفتم اصلاح کردم بلکه بگوید رفتم افساد کردقرائتیم.
----------------------------------------------------------------------------------------

غیبت می کنی پشت سر مردم و مسئولین؟!!
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای قرائتی حفظه الله می گفتند: زمانی یک بلیط اتوبوس داشتم و کنار خیابان منتظر اتوبوس ایستاده بودم بعد از مدتی اتوبوس آمد و همه سوار شدیم، دیدم دو نفر می گویند این مرد چقدر شبیه قرائتی است، دیگری گفت: نه بابا قرائتی محافظ دارد، ماشین دارد، شیر نفت در جیبش است، من به آنها گفتم قرائتی هستم گفتند نه بابا، قرائتی را می شناسیم یکی از دندانهایش کوتاه است، لذا من هم دهانم را باز کردم، و آنها که دندانم را دیدند گویا شناختند. چرا خودت را در غیبت و گناه می اندازی و پشت سر مردم و مسئولین حرف می زنی، آن هم اکثر اطلاعات تو  از شنیدنیهای مردم است لذا چیزی را که ندیده ای نگو.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
هر چه را شنیدی، نگو
حضرت آیت الله مجتهدی فرمودند: شخصی مدت 15 سال غیبت مرا می کرد و بعد از 15 سال فهمید حرفهایی که پشت سر من می زده مربوط به شخص دیگری است که فامیل او، مثل من(مجتهدی) است. و او در تهران محضر داشت و چند سال قبل از دنیا رفت، غرض این که هر چه را شنیدی، نگو که حتماً صحیح است، چه بسا دروغ باشد.


علما , • نظر
 آقای قدس می گوید:
« روزی آقا فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف به جهت بیماری به تهران می آید و بعد از مراجعه به پزشک و تشکیل کمیسیون پزشکیآقا بهجت بنابر آن می شود که آقا از ناحیه مغز عمل جراحی شود، آقا خیلی وحشت زده شده و سخت ناراحت می شود و اجازه می گیرد به مشهد مقدس مسافرت نماید.
پس از تشرف و توسل شبی در خواب می بیند آقای بزرگواری نزد ایشان می آید و می فرماید: چرا اینقدر ناراحت هستید صلاح دیده شد که عمل نشوید و با دارو معالجه شوید. از خواب بیدار می شود و می گوید: نتیجه گرفتم، به تهران برویم. به تهران می آیند، پس از مراجعه مجدد به پزشک، رئیس کمیسیون طبی آقا به او می گوید: ناراحت نباشید صلاح دیده شد که عمل جراحی انجام نشود، با دارو معالجه می کنیم.
با تطبیق این گفتار در خواب و بیداری بر یقین او می افزاید و با توسل به ثامن الحجج علیهم السلام معالجه نموده و شفا می یابد. 
----------------------------------------------------------------
 مشاهده انوار آیات قرآن

آیت الله تهرانی می نویسد:
« حضرت آیت الله العظمی بهجت فرمودند: در زمان جوانی ما، مرد نابینایی بود که قرآن را باز می کرد و هر آیه ای را که می خواستند نشان می داد و انگشت خود را کنار آیه مورد نظر قرار می داد، من نیز در زمان جوانی روزی خواستم با او شوخی کرده و سر به سر او گذارده باشم گفتم: فلان آیه کجاست؟ قرآن را باز کرد و انگشت خود را روی آیه گذاشت. من گفتم: نه اینطور نیست، اینجا آیه دیگری است. به من گفت: مگر کوری نمی‌بینی؟! »


آقا مجتبی تهرانی
علما , • نظر
فرق ما و عامه در اقرار و آقا بهجتادعا، جهل آنان ، و ادعاى علم از سوى ائمه ى ما ( علیهم السلام ) است . على( علیه السلام ) بعد از رحلت پیامبر ( صلى الله علیه و آله و سلم ) قرآن را جمع آورى کرد و آن را با تنزیل و تاویل به آنان عرضه کرد، گفتند: بگذار و برو.
آن ها اسلام را از رسول الله گرفتند، ولى براى بقا و دوامش او را نخواستند، چون دیدند پیغمبر ( صلى الله علیه و آله و سلم ) مى خواهد پسر عمویش على ( علیه السلام ) را خلیفه و جانشین خود کند و در نظر آنان او حتى نمى توانست فرزندان و اهل بیتش را اداره کند و تمام زحمات پیغمبر را از بین خواهد برد، لذا از این امر جلوگیرى کردند. چه قدر امت با فضل تر از پیغمبر!باز مى گویند، پیغمبر افضل است !
--------------------------------------------------------
در تحصیل علم قصد قربت لازم نیست!!!؟
در تحصیل علم قصد قربت لازم نیست ، زیرا تحصیل علم از واجبات توصلیه است ، و این دسته از واجبات اگر بدون قصد قربت تعبد و قربت هم انجام گیرد، اشکال ندارد. هر چند اگر واجبات توصلیه را هم به قصد تعبد به جا آوریم خدا مى داند در ارزش و ثواب چه تفاوتى با بدون قصد قربت خواهد داشت !هم چنین اگر تعبدیات را به حساب مراتب بالا و پایین انجام دهیم ، تفاوت درجات بسیار خواهد بود.

علما , • نظر
هر چه بیشتر بدهند، بیشتر مى رسد!
آقایى در نجف مى گفت : این آقایان مراجع که به طلاب و مستحقین کمک مى کنند و پول ، شهریه ، یا نان مى دهند، به خاطر این نیست که سخاوت آقا بهجتدارند، بلکه تجربه کرده اند و دیده اند هر چه بیشتر بدهند، بیشتر براى آن ها مى رسد!
=-=-=-=-=-=-------------------------------------=-=----==-=-=-=-=-
چرا روسرى به سر کرده اى؟؟!! ...
در زمان رضا شاه پهلوى که معروف به منکر تبدیل شده بود، آقایى مى گفت : یکى از خدام حضرت امام رضا ( علیه السلام ) در حرم آن حضرت به زنى که روسرى بر سر داشت ، مى گفت : چرا روسرى به سر کرده اى ، آیا از امام رضا حیا نمى کنى که روسرى سر مى کنى ؟!
=-=-=-=-=-=-------------------------------------=-=----==-=-=-=-=-
در امتحان نشان دادیم که قدردان جواهر نیستیم ، عامه در شانه خالى کردن از عترت ، و خاصه از قرآن ، و در واقع هر دو طایفه از تمسک به هر دو که مامور به آن بودیم ، کوتاهى کردیم .
ما سلاح هاى جنگى را با واسطه از دولآقا بهجتت هایى تهیه مى کنیم که با قدرت هاى بزرگ دوست و از طرف آن ها ماذون به فروش ‍ هستند . از این جهت ناچار خود آن ها تنها اجازه ى فروش تجهیزاتى را به واسطه ها مى دهند که ضد آن ، را و یا بهتر و مدرن تر از آن را تهیه کرده اند .
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=--====-=-=-=-
چرا خداوند متعال افراد بسیارى را آفرید که مستحق آتش جهنم گردند؟
سؤ ال : چرا خداوند متعال افراد بسیارى را آفرید که مستحق آتش جهنم گردند؟
جواب : در حدیث قدسى آمده است : کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف، فخلقت الخلق لکى اعرف (من گنج نهان بودم ، خواستم که شناخته شوم ، لذا مخلوقات را آفریدم تا شناخته شوم .) خداوند عده اى را برگزید و در جوار خود، اهل انس و هم نشین و مظهر اسما و صفات خود قرار داد، که هر کدام از آن ها در یک کفه ى ترازو و بقیه ى مردم در کفه ى دیگر هستند. اگر ارزش ‍ افراد با ترازو سنجیده شود، ارزش یک مؤ من کامل از هزاران افراد غیر مؤمن برتر و سنگین تر خواهد بود . در روایت آمده است : اگر یک امام و یک ماموم در جهان وجود داشته باشد، غرض از خلقت حاصل است !
مرتبه ى اول در اعتقاد به امامت ائمه ( علیهم السلام ) التزام قلبى به وصایت و خلافت ائمه اطهار ( علیهم السلام ) و سفارش ‍ رسول خدا( صلى الله علیه و آله و سلم ) به آن ها به نام هایشان و نام پدران بزرگوارشان ، و مرجعیت ایشان است ؛ و مرحله ى بعد التزام عملى به متابعت از آنان است ، نه این که نماز بخوانیم و آن ها و امامت آنان را قبول نداشته باشیم ، بلکه باید بدانیم که نماز را به ترتیب دستور آن ها انجام دهیم .
این التزام قلبى بر اصل نماز مقدم است ، زیرا فاسق تارک الصلاة (نه کافر) اگر در راه ائمه ( علیهم السلام ) باشد در راه نجات است . برعکس کسى که به آن ها اعتقاد نداشته باشد و از امامت انحراف داشته باشد، هلاک است ، اگر چه نماز بخواند، چون اعتقادش ‍ خراب است . واى بر کسانى که مدعى قرب به خدا هستند اما ولى او را نمى شناسند!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
مقامات برخی صحابه رسول خدا
ابوذر مقامش عالى است و معلوم نیست از مقام سلمان کمتر باشد . و درباره ى مقداد هم در روایت آمده است :
فان قلبه کان مثل زبر الحدید.
قلب مقداد مانند پاره هاى آهن بود.
و در رابطه با سلمان نیز نقل شده است که در جریان غصب خلافت فرمود:
کردید و نکردید، حق على را بردید.
رضوان الله علیهم ( سلام الله علیهم ) خوشا به سعادتشان !البته در میان علما هم افرادى به مقام آن ها بوده اند، و این را نمى شود انکار کرد. الحق علما مقاماتى داشته اند که حکایت از انبیا و اوصیا ( علیهم السلام ) مى کرده است