سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
نظر

«خلاصه، راهی نیست مگر اینکه انسان، خودش را اصلاح کند و انسان، اصلاح نمی شود مگر از راه اطاعت خدا. اگر فردا، دروغ ها را، تهمت ها را، غیبت ها را، کلاه برداری ها را کنار گذاشتی، بدخواه بندگان خدا نبودی، آدم خوبی هستی. اینها یک هزارم مزایای اسلام است. این یک هزارم از مزایا را پیدا کن [آن وقت] همه جا محترم هستی».
«اگر خودت آدم بشوی، بچه ات هم آدم است. اگرخدای نکرده، خودت آدم نشوی، بچه ات آدم نیست، گرچه به صورت، آدم باشد. اگر می خواهی از [تربیت صحیح] بچه ها، آسوده خاطر باشی، باید خودت آدم باشی یک فرزند ناجور از ده تا بچه ی صالح، زحمتش زیادتر است. اگر فرزندانت، خراب شدند، خودت کرده ای این بچه هم مثل خودت شده است، بچه ی تو است. فرزند نهال انسان است. اگر اصل خراب نباشد نهال خراب نمی شود.»
«انسان شدن به این است که از محرمات الهی فاصله گرفته شود. جواب هوی و هوس داده شود. اگر بتوانی از کلک زدن صرف نظر کنی، آن گاه انسان می شوی.»


طمع

انسان پرهیزکار، در پی انتخاب درست است و فرد طمع کار، در پی انتخاب درشت.

خشم

خشم، رعدی است که باران پشیمانی را به دنبال دارد.

تأخیر در اجابت دعا

نیاز، نخستین تلنگر برای ارتباط با خداست و تأخیر در اجابت دعا، جهت دادن به نیازها برای رسیدن به ارزش والای بندگی است.

خلوص

اسیرترین انسان، کسی است که متوقع تمجید و مهر دیگران باشد.

طمع

طمع کار، بدهکار می شود و بدهکار، اسیر.

گناه

گناه می تواند در یک جامعه به شکل قانون درآید و آن، هنگامی است که همه در برابر گناه یکدیگر بی اعتنا باشند.

خوی خوش

انسان در هر معاشرت، تصویری از خود به جای می گذارد که اگر با خوش خویی همراه باشد، دیگر از مرور آلبوم گذشته اش هراسی ندارد.

پشیمانی و توبه

وقتی کارهای گذشته خود را مرور می کنیم و شرمنده می شویم ، به این معنی است که امروز، شخص بهتری شده ایم.

بهترین شکل آراستگی به فضیلت

به فضایل انسانی آن قدر عادت کن که انجام دادن آن، برای تو تفریح باشد، نه وظیفه.

از تو حرکت

اعتماد به شانس ، زاییده سستی و تنبلی است؛ زیرا هیچ رودی بدون حرکت به دریا نمی رسد.

تواضع

دانه نیکی ها خود به دیگران را در خاک تواضع پنهان کنید تا با گذشت زمان، وجود شما گل کند.

صبر

عجله کردن، کار انسان ضعیف است. او زمانی را که ممکن است در طول آن به شکست بیندیشد، عجولانه از خود می گیرد؛ زیرا از تصور شکست نیز می هراسد.
تمام دگرگونی ها در جهان، مستلزم گذشت زمانند، ولی بیشتر ما هنگام رویارویی با مشکلات، این مطلب را فراموش می کنیم .

عمل به علم

حتی خطرناک ترین مجرمان نیز قادرند انشایی درباره انسان بودن بنویسند. آنچه انسان ها را متمایز می کند، عمل کردن به دانسته هاست.

اراده

ما ایستاده ایم و قطار زمان به آهستگی، فرصت ها را از مقابلمان رد می کند. اگر کوپه های خالی می روند، تقصیر اراده ماست.

تجمل پرستی

زندگی، محل پهن کردن بساط تجمل نیست؛ زیرا رودخانه هر چه خود را از زمین های اطراف گسترده تر کند، بیشتر فرو می رود و سرانجام، خشک خواهد شد .

عیب جویی

به جای عیب جویی می توانیم شرایطی فراهم کنیم که دیگران عیب خودشان را بدانند و آن را از بین ببرند.

صبر

گره مشکلات را هر چه بشکید، محکم تر می شود. با کمی حوصله و نرمی، می توان گره ها را از هم گشود.

کار خیر و روحیه بهتر

منتظر داشتن بهترین روحیه برای انجام دادن کار خیر نباشد؛ زیرا تنها با انجام دادن کار خیر است که می توانید روحیه ای بهتر داشته باشید.

حجاب

حجاب زن، تابلویی است در رهگذار که درجه وفاداری او به خانواده را به همگان نشان می دهد.(بداند که بدترین افراد نیز معنای خوبی را می فهمند)

تقویت عشق ورزی در خانواده

در خانواده، یکدیگر را برای عش ورزی سوژه قرار دهید، زیرا عشق، نیروی فوق العاده ای در انسان ایجاد می کند تا بتواند کارهای دشوار را انجام دهد.

صرف غذا با خانواده

یکی از لحظه های لذت بخش در خانواده، هنگام صرف غذاست. پس مراقب باشید نوش جانتان شود نه نیش جانتان.

تحول روحی

وقتی کسی تغییری مثبت در خود ایجاد می کند، گذشته را به او یادآوری نکنید که پشیمان خواهد شد.

شادی

از شادی های کوچک، برای خود شادی های بزرگ بسازید؛ زیرا گرمی هر آتشی، با شعله ای کوچک آغاز شده است.

والدین و پرهیز از نفرین

نفرین، اسلحله ای است در دست والدین که می تواند ، روح فرزند را بکشد . پس حتی المقدور هرگز از آن استفاده نکنید.

زن، راست گویی و ایمان

راست گویی و ایمان ، سلاح زن است که با آن می تواند، به محترمانه ترین و شیرین ترین روش، دل همسرش را تسخیر خود سازد.

زن و سکوت مرموز

زن ، کشتی بان منزل است که اگر مرد بیهوده بر او طوفان کند، خود نیز همراه او از ساحل نجات دور خواهد افتاد.

ارزش ایمانی

ایمان، بالی است که رهروان را بر(فراز) جاده زندگی پیش می برد. ولی بی ایمان، تمام خار و خس مسیر را حس می کند و افتادن و خیزان می رود.

بدخلق ها در کار خود معذورند.

بدخلقی های دیگران ، نتیجه درگیری آنها با خودشان است و در بیشتر موارد، نباید به شما برخورد.

خوب باش، تا محبوب باشی

لازم نیست برای جلب دوستی دیگران، به رنگ آنها درآیید . سالم و ارزشمند زندگی کنید. دیگران، خود به خود جویا و خواهان منش شما خواهند شد.

لذت عبادت، به جای خواستن حاجت

نشانه عبادت، پذیرفته شده آن است که حاجت انسان در نظرش کوچک می شود و لذت عبادت، جای جاجت را می گیرد.

مفوم نا امیدی

ناامیدی ، انکار کردن ذات خداوند در وجود خویشتن است .

ارتباط تفریح با احساس خوشبختی

تفریح ، فرصتی است برای درک خوشبختی، ولی کسانی که به کار خود علاقه دارند، چون در هنگام انجام دادن آن احساس تفریح می کنند، همیشه حس خوشبختی دارند.

لذت شاد کردن دیگران

وقتی لذت شاد کردن دیگران را بچشی ، دیگر لذت خود را نخواهی خواست


قلب انسان نسبت به اموری همچون دروغ، خیانت تهمت و ... بی تفاوت نیست، همچنانکه دست نسبت به آتش بی تفاوت نیست. حال اگر کسی دروغی گفت، قلب او در کنار آتش قرار گرفته است، قلب از دروغ همان رنجی را می برد که دست از آتش می برد، اگر بعد از گفتن دروغ نگران شد و جبران کرد مثل این است که آتش در دست تو افتاده باشد و تو آن را پرتاب کرده باشی، دست نمی سوزد و اعصابش باقی می ماند. اما اگر دستت را مدتی روی آتش بگیری، این دست اعصابش می میرد.
همینطور اگر انسان دروغ را بر خودش تحمیل کند و پیوسته دروغ بگوید، یعنی معاصی برای انسان حالت مداومت داشته باشد، قلب را خفه و بی حس و بی تفاوت می کند، مثل دستی که اعصابش سوخته و مرده است و نسبت به سوختنیها بی تفاوت می شود.
مثال دیگری می زنم:انسان به هوا نیازمند است و زیر آب هوا نیست، ممکن است انسان چند دقیقه زیر آب تحمل بکند و از هوای ذخیره موجود تنفس کند و بیاید بالا، دوباره برود زیر آب ، اما اگر کسی سرش را مدتی زیر آب نگه داشتند، دیگر فرقی نمی کند بالا بیاید یا نه، دیگر این تنفس نمی تواند بکند و می میرد. وقتی انسان یک معصیت برایش استمرار پیدا کند، قلب او از بین می رود و می میرد


از صرف مال در راه اطاعت پروردگار خوددارى مکن که ناچار مى‏شوى دو برابر آن را در راه معصیت و گناه صرف کنى
گروه معارف «شبکه خبر دانشجو»، بسیارند کسانى که مثلًا براى هزینه بهداشت خویش سختگیرند و همان سبب مى‏شود که دو یا چند برابر آن را صرف درمان بیمارى‏ها کنند!
این یک قانون عمومى است که اگر انسان در مصارف لازم، از خرج کردن خوددارى کند، براى جبران آن گرفتار هزینه‏هاى سنگین‏ترى مى‏شود.
کسى که از صرف وقت یا پول براى تعلیم و تربیت فرزند خویش مضایقه کند؛ باید هزینه‏هاى کمرشکن اعتیادها و جنایات و انحراف‏ها، و ندانم‏کارى‏هاى او را تحمل کند، و کسانى که از صرف هزینه‏هایى که به رفع نیازمندى محرومان اجتماع کمک مى‏کند سرباز زنند باید هزینه هایى که گاهى چندین برابر آن است براى جلوگیرى از حوادث ناشى از آن مصرف کنند و همچنین ...
امام کاظم علیه السلام فرمود: إِیّاکَ انْ تَمْنَعَ فی طاعَةِ اللَّه فَتُنْفِقَ مِثْلیْهِ فى مَعْصِیَةِ اللَّهِ. «تحف العقول، صفحه 305»
از صرف مال در راه اطاعت پروردگار خوددارى مکن که ناچار مى‏شوى دو برابر آن را در راه معصیت و گناه صرف کنى


امام باقر (ع)می فرماید :پدرم امام سجاد (ع)مردی را همراه پسرش دید که راه می رفتند ،ولی پسر به شانه پدر تکیه کرده بود.امام سجاد (ع)از رفتار ناشایست پسر،خشمگین شد و به همین خاطربا آن پسر سخن نگفت تا از دنیا رفت.

                                          (بحارالانوار /ج74/ص64)


ابن شهرآشوب در (مناقب )و قطب راوندی در (خرائج)از مفضل بن عمرروایت کردند که:
«با ابی عبدالله جعفربن محمد (ع)می رفتیم ،به زنی برخورد کردیم که گاو مرده درمقابلش بود،و آن زن و کودکانش گریه می کردند.آن حضرت از سبب گریه آن زن و طفلانش پرسید.گفت :این حیوان وسیله معیشت من و طفلانم بود ،و اکنون در کارخود متحیرم که چه کنم ؟فرمود:می خواهی خدا و را برای تو زنده کند؟آن زن گفت:آیا با این مصیبت مرا مسخره میکنی ؟دعایی خواند و پای خود را به آن حیوان زد،گاو به سرعت سر پا ایستاد ،آن زن گفت:به پروردگار کعبه ،او عیسی بن مریم است.
آن حضرت به میان مردم رفت تا کسی او را نشناسد.


امام سجاد (ع)برای شرکت در مراسم حج از مدینه خارج شد و به بیابانی بین مکه و مدینه رسید،ناگهان راهزن قلدری راه امام را گرفت و گفت از مرکب پیاده شو.
-منظورت چیست؟
-می خواهم تو را بکشم و هرچه داری ببرم.
امام (ع)فرمود:هرچه دارم با تو تقسیم می کنم نصفش را به تو می دهم و حلالت می کنم با من کاری نداشته باش وراهزن قبول نکرد.
امام(ع):مقداری ازآن را در اختیارم بگذار تا به مقصد (مکه)برسم .
راهزن نپذیرفت ،همچنان اصرار داشت که می خواهم تو را بکشم.
دراین وقت امام سجاد (ع)به او فرمود:"فاین ربک ؟"پروردگارت کجاست /اگر مرا بکشی خداوند مجازاتت می کند.راهزن بی حیا گفت:خدا خوابیده است.
در این هنگام امام از خدا مدد خواست .ناگاه دو شیر در آن محل حاضرشدند ،یکی از سر راهزن و دیگری از پاهایش گرفت.
امام (ع)فرمود:تو گمان کردی خدا در خواب است،این است جزای تو ،شیرها راهزن گستاخ را کشیدند و پاره پاره کردند.[آری نباید ازقدرت و کیفر خدا غافل بود]
(بحارالانوار/ج46/ص41


نظر

ازحضرت امام رضا(ع)نقل شده است که فرمود :برشما باد به نمازشب،بنده ای نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر به جای آورد و در قنوت وترهفتاد مرتبه استغفار کند ،مگرآنکه ازعذاب قبر و ازعذاب جهنم پناه داده شود و عمرش طولانی گردد و معیشتش گشاده شود.[روضه الواعظین نیشابوری/ص347]


نظر

شیخ صدوق از حضرت صادق (ع)روایت کرده که حضرت رسول (ص)فرمود:حضرت عیسی بن مریم (ع)بر قبری گذشت که صاحب آن قبررا عذاب می کردند .پس از یک سال باردیگر حضرت عیسی (ع)از آنجا عبور کرد ،دید عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده ؛گفت:ای پروردگار من!من براین قبر سال گذشته گذشتم ،دیدم صاحبش در عذاب بود و امسال که بر او گذشته می بینم عذاب از او برداشته شده؟وحی رسید به عیسی (ع)که یا روح الله،صاحب این قبر فرزند صالحی داشت که چون به سن بلوغ رسید،راهی را اصلاح کرد و یتیمی را پناه و جای داد،و من به خاطراین عمل که فرزندش به جای آورد او را آمرزیدم.



[امالی صدوق،ص603]


نظر

عارف کامل مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی(ره)‌ می‌گوید:تفکر، موهبتی الهی است که از تمامی‌عبادات برتر است و اگر بعد از نماز صبح و پس از فریضه مغرب باشد ارزشی والاتر خواهد داشت. دفتر تفکر باید گاهی با محاسبه نفس و یاد تقصیرات گذشته و زمانی با تدبیر در اسباب غفلت و وسایل نزدیکی به پروردگار گشوده شود. باید در نعمت‌های الهی و الطاف بی‌پایان او اندیشید و در برابر پروردگار چنین مهربان سپاسگزار بود تا بارش رحمت و نزول نعمت او بیش‌تر از گذشته شود.
گاهی باید در عقوبت‌هایی که گریبان‌گیر انسان است، اندیشه کرد تا معرفت آدمی‌به قدرت خداوند و ترس او از اسباب این عقوبت بیش‌تر شود و به فکر مرگ باشد.
عظمت تفکر چنان است که اسلام ارزش یک ساعت آن را از یک سال عبادت بیش‌تر می‌داند و حتی در برخی از احادیث یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت برتر دانسته شده است.

رساله لقاءا...، ص 81