سلامآنجا که جغد فتنه بال و پر بگيرد در زير پر مرغ سعادت سر بگيردآنجا که روباهي شود سلطان جنگلبايد به عزلت جاي شير نر بگيردآنجا که مشکل بي غمي ، بي درد خويي استمشکل گشا زانوي غم در بر بگيردآنجا که امت را شود سنت فراموشخواهد منافق بيعت از رهبر بگيردنبود عجب گر در چنين جوّ پر آشوبشهر پيمبر حالت ديگر بگيرددر کوچه هاي جنت جان ها ، مدينهدرزخ مرامي ، راه بر کوثر بگيرددر باغ عترت غنچه عصمت بسوزدلاله نشان از ميخ داغ در بگيردعدل مجسم زير تيغ آيد به مسجدکفر مصوّر جاي بر منبر بگيردگيرد دو زانوي خود از غربت در آغوشآنکو دو انگشتش در از خيبر بگيردسيلي خورد در راه او اما به غيرتروي از علي ، صديقه ي اطهر بگيردمولاي مظلومان علي در کنج عزلتهر دم سراغ يارش از بستر بگيردياري براي دفن تنها ياور خوددست خدا از دست پيغمبر بگيرددست کرم با آستين غمگساري اشک از رخ اطفال بي مادر بگيردهر لحظه بيند ان در و ديوار خونينبا ياد زهرا گريه را از سر بگيردآن اولين مظلوم بي مظلومه خودبايد اميد از زندگي ديگر بگيرد21:14 يا زهرا...