شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ [وبلاگ] من صد سال او را روزى دادم، تو تحمل يك ساعت را نداشتى - http://mehrab110.ParsiBlog.com/1507178.htm حضرت ابراهيم (ع) تا مهمان بر سر سفره اش نمى نشست غذا نمى خورد. يك روز پيرمردى را پيدا كرد و از او خواست كه امروز به منزل او برود و با هم غذا بخورند. پيرمرد دعوت ابراهيم (ع) را قبول كرد و به خانه آن حضرت آمد.
ابراهيم (ع) فرمود سفره گستردند و چون اول بايد ميزبان دست به طعام دراز كند، حضرت خليل بسم الله الرحمن الرحيم گفت و دست به طعام دراز كرد، اما آن پيرمرد بدون اين كه نام خدا را ببرد، شروع به خوردن طعام نمود.
ابراهيم فهميد كه پيرمرد كافر است، روى خود را ترش كرد؛ يعنى اگر از اول مى دانستم كافر هستى دعوتت نمى كردم. پيرمرد هم غذا نخورد. بر شتر خود سوار شده و به مقصد خود روانه شد.
................ادامه در مهر بر لب زده.......................
خدايي خيلي عكس قشنگيه.جدي ميگم
ساعت دماسنج
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top