شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

درب کنسرو بازکن برقی
اميرالمؤمنين على (ع ) با لشكرش به سوى صفين حركت كرد. در بين راه آب آنها تمام شد و همه تشنه ماندند، هر چه تفحص و جستجو كردند آبى نيافتند! به دستور حضرت براى يافتن آب، مقدارى از جاده خارج شدند. در بيابان، به ديرى برخوردند، به سويش رفته و از راهبى كه داخل دير بود مطالبه آب كردند. راهب گفت : از اينجا تا نزديكترين چاه آب دو فرسخ فاصله است
هر چند وقت يكبار براى من آب مى آورند من آن را جيره بندى مى كنم و گرنه از شدت تشنگى مى ميرم! حضرت فرمود: شنيديد كه راهب چه مى گويد؟
سپاهيانش گفتند: آيا مى فرمايى به آنجايى كه او مى گويد برويم و آب بياوريم؟ حضرت فرمود: نيازى به پيمودن اين مسير طولانى نيست. آنگاه سر شترش ‍ را به سوى قبله گردانيد و محلى در نزديكى دير را نشان داد و فرمود: آنجا را حفر كنيد، زمين را كندند و خاكها را كنار ريختند تا به سنگ بسيار بزرگى رسيدند و گفتند: اى اميرالمؤمنين! اينجا سنگى است كه وسائل ما (مثل كلنگ و تيشه) در آن اثر نمى كند! فرمود
زير آن سنگ آب است، جديت كنيد تا آن را برداريد. اصحاب جمع شدند و تلاش كردند اما نتوانستند آن سنگ را حركت دهند. حضرت كه ناتوانى اصحاب را ديد، نزد آنها آمد و انگشتانش را از گوشه سنگ به زير آن برد و با يك حركت آن را تكان داد و از جاى بركند و به كنارى انداخت كه در اين هنگام از جاى آن سنگ آب فوران نمود. لشكريان آمدند و از آن آب كه بسيار گوارا و سرد بود نوشيدند و
................ادامه در مهر بر لب زده........................
ساعت ویکتوریا
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top