پيام
+
دو تا از بچههاي گردان، غولي را همراه خودشان آورده بودند و هاي هاي ميخنديدند. گفتم: «اين كيه؟» گفتند: « عراقي » گفتم: « چطوري اسيرش كرديد؟ » ميخنديدند. گفتند: « از شب عمليات پنهان شده بود. تشنگي فشار آورده با لباس بسيجيها آمده ايستگاه صلواتي شربت گرفته بود. پول داده بود! » اينطوري لو رفته بود. بچهها هنوز ميخنديدند :
همرنگ دريا
89/10/19
*سحربانو*
:))))))))))))
محمد شكوهي
:دي:)))))
همسايه خورشيد
يعني واقعا دشمنان ما اينقدر نادان بودند!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
محمد شكوهي
نادان نه غريبه با احسان و خوبي ... !!!!!
*سحربانو*
:ديييييييييييييييييييي
احمد ناظمي
حسين تو اين شکلي هستي؟
همسايه خورشيد
چه ربطي داشت بزرگوار!!!!!!!!!
حسين.م
من رو ميگي داداش محمد؟مطمئني اشتباه نمي كني.البته نمي دونم شايد هم شبيه من باشه.حاج آقا اگه دوست داريد شكله بنده رو ببينيد اعلام آمادگي كنيد تو خصوصي براتون بذارم:دي
حسين.م
من شهيد شدم عكسمو بذار محمد جان.خب؟
حسين.م
باشه دبه آبتو با چفيه و ....رو ميذارم.خوبه؟
حسين.م
چشم.امر ديگه اي باشه دادا؟!البته ان شالله با هم در ركاب حضرت صاحب الامر!
محمد حسين ساكت
او كجا ما كجا كه از شرمت.. دختر زر نشسته برقع پوش
محمد شكوهي
منظورتون دختر رز هست ديگه ؟
sajede
آخي، دلم براي عراقيه سوخت