شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ گر به همه عمر خويش با تو بر آرم دمي / حاصل عمر آن دم است باقي ايام رفت
سلمان فارس در اصل کيش زردشتي داشت و از مردم کازرون فارس بود. به هنگام جواني درصدد جست و جوي دين کامل زمان خود برآمد و به مسيحيت علاقه‌مند شد و در پنهان با راهبان صومعه نشين رفت و آمد کرد. پدر سلمان از اين ماجرا آگاه و سخت نگران شد که مبادا سلمان از دين نياکان خويش دست بشويد. بارها سلمان را زنداني کرد
امّا فايده نداشت از علاقه سلمان به دين مسيح کاسته نشد. سرانجام پدر سلمان ماجرا را با هيربد آتشگاه زرتشتي کازرون در ميان گذاشت هيربد پيشنهاد کرد بهتر است سلمان را براي آوردن هيزم آتشکده به جنگل دشت ارژن که پر از شير و جانوران درنده است بفرستند تا با سختي‌ها دست و پنجه نرم کند و از کوه بگذرد و به جنگل پشت ارژن برسد شايد ادب شود و به مذهب خود بازگردد. سلمان را برابر دستور
هنگام شنا ناگهان چشمش به شيريي افتاد که کنار چشمه روي رخت و لباس او انتظار مي‌کشد. سلمان بسيار وحشت کرد و به خداي يگانه متوسل شد. سواري نقابدار از راه رسيد شير را نهيب زد و دور کرد(و بعضي گويند سوار با شمشيرش شير را دونيم کرد)
هيربد روانه جنگل دشت ارژن کردند.سلمان پس از چند شبانه روز راه پيمايي از تپه‌ها و کوههاي دشوار گذشت و به جنگل دشت ارژن رسيد- چند روز در کار طاقت فرساي هيزم شکني بود تا آنکه روزي در گرماي ظهر داخل چشمه‌اي شد تا آب تني کند
سلمان بي‌درنگ از آب بيرون آمد و رخت و لباس پوشيد و رکاب سوار را بوسيد و براي سپاس دسته گلي از شقايق صحرايي دشت ارژن چيد و به سوار هديه کرد. سوار دسته گل را گرفت و با سلمان گفت وگو کرد و از راهي که آمده بود بازگشت.
سلمان هيزم‌ها را به زادگاه خود شهر قديم کازرون برد و پس از آن به تحقيق و تحصيل دين مسيح ادامه داد و راهي شام شد از راهبان مسيحي شنيد که پيامبري ظهور کرده است. راهي حجاز شد و به خدمت پيامبر (ص) اسلام و حضرت علي(ع) رسيد و اسلام آورد و از اصحاب خاص پيامبر گشت روزي پيامبر(ص) و علي(ع) و سلمان دور هم نشسته بودندو مشغول خوردن خرما بودند
حضرت علي(ع) براي مزاح هسته‌هاي خرما را که مي‌خورد روي هسته‌هاي خرماي سلمان مي‌گذاشت. سلمان به حضرت علي(ع) اعتراض کرد که اي جوان، چرا با من پيرمرد مزاح مي‌کني؟ علي(ع) بي‌درنگ جواب داد، مگر جنگل دشت ارژن و شير آنجا را فراموش کرده‌اي که تو را نجات دادم؟ حالا تو خود را پير و مرا جوان خطاب مي‌کني؟
سلمان غرق در حيرت شد و علي(ع) را گفت من به نجات دهنده‌ام هديه اي دادم، حضرت علي(ع) دست مبارک در جيب برد و همان دسته گل را که سلمان در دشت ارژن سالها پيش به او داده بود به همان شادابي بيرون آورد و به او داد.
خيلي زيبا بود.ولي من شنيدم سلمان فارسي اصفهاني بوده
البته اين به خاطر حس ناسيوناليستيه منه که ميخواد سلمان رو اصفهاني بحساب بياره.روايت هاي مختلفي هست که ايشون اصفهاني شيرازي و خوزستاني معرفي شده...در هر صورت افتخار ماست که سلمان ايراني بوده
چقدر ماجراي اين سلمان کازروني با سلمان اصفهاني اهل جي فرق داره!!! طبق روايات معتبر (البته طبق خونده هام ميگم!) سلمان اهل جي اصفهان بوده و ماجراي مسلمان شدنش خيلي متفاوت و غم انگيزتر از اين بوده که گفته شده، ان شاء الله اگر فرصت بشه از کتاب زندگاني حضرت محمد (صلي الهه عليه و آله و سلم) نوشته سيد هاشم رسولي محلاتي داستانش رو اينجا نقل خواهم کرد
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top