گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود
صبر لازمه ی طی طریق الی الله است. بسا سالکان که پای در ره نهاده و با جد و جهد به مراقبه پرداختند، اما پس از اندکی که درها ی غیب، که در خیالشان امید گشوده شدن آن را در اندک زمانی داشتند، باز نشد دل سرد شده و دست از ره شسته و به سر گرمیهای گذشته خویش بازگشته اند.
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهرویی باید، جهانسوزی، نه خامی، بی غمی
گویند فخر عرفا، عارف کامل و عالم عامل حضرت آیت الله سید علی قاضی (ره) چهل سال جد وجهد کرد و در را کوفت و ولی گشایش چندانی در کارش نشد. اما او نا امید نشد و در را کوفت و کوفت تا آن شد که باید بشود.
اما آیت الله قاضی کجا و مسکین سرگشته ای چون من کجا. او به عشق یار آمد، من به عشق کیسه اش! او بیامد یار بیند، من برای سکه اش!
بعضی از کرامات شنیدند و بعضی از حور و غلمان؛ بعضی از دیدار فرشتگان و بعضی از شراب طهور؛ بعضی عشق غوکان در دل که چون ایشان بر آب روند؛ و برخی خواهان پرواز چون زغنان.
اما ای دوست داستان این گونه نیست. باید چو در حبیب کوفتی زیرک باشی و هر چه تو را دادند نروی و خویش را جز با وصال دوست رضا نکنی؛ که اینجا دری نیست که سائل را ناراضی برانند. همت کن! بمان و وصال او طلب کن!
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید