مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

شهید مدرس نسبت به فرمانفرما مطالبی گفته و انتقاد کرده و ایراد گرفته بود. فرمانفرما به وسیله‌ی یکی از دوستان مدرس که با او نزدیک بوده به مدرس پیغام می‌دهد که: خواهش می‌کنم حضرت آیت‌الله اینقدر پا روی دم من نگذارد. مدرس جواب می‌دهد به فرمانفرما بگویید حدود دم حضرت والا باید معلوم شود. زیرا من هر کجا پا می‌گذارم دم حضرت والا آنجاست!
********************************************************

شخص موثقی از علمای نجف نقل کرد در نجف اشرف دیدم آیت‌الله عالم و عامل و عارف کامل آقای سید علی قاضی طباطبایی (استاد اخلاق علامه طباطبایی صاحب المیزان) در دکّانی کاهو می‌خرید ولی بر خلاف سایر مشتری‌ها که کاهوی مرغوب و نازک را جدا می‌کردند، ایشان کاهوهای غیرمرغوب و غیر قابل استفاده را جدا کرده پولش را دادند و حرکت کردند. من به دنبالش رفتم، عرض کردم: چرا حضرت عالی کاهوهای خوبی جدا نکردید؟ فرمود: فروشنده‌ی این کاهو آدم فقیری است. من می‌خواهم به او کمکی کرده باشم. در ضمن نمی‌خواهم به طور مجانی باشد که هم شخصیّت و حیثیّت او محفوظ باشد و هم او به پول مجانی گرفتن عادت نکند. این کاهوها را که کسی نمی‌خرد برمی‌دارم و پولش را به او می‌دهم.
آری، این عالم عالیمقدار با این فرمایش نکته‌ی جالب و درس بزرگی را بیان فرمودند چون در دستورات دین مقدس اسلام بی‌کاری، مفت‌خواری و تکدّی و کلّ بر مردم بودن بسیار مذموم است و در این خصوص روایات و احادیث فراوان از رسول خدا و ائمه‌ی معصومین علیهم‌السلام وارد شده که در اینجا به ذکر یکی از آنها اکتفا می‌شود:
زراره می‌گوید مردی به حضور حضرت صادق علیه‌السلام رسید و عرض کرد: یابن رسول‌الله دستم ناسالم است و نمی‌توانم با آن خوب کار کنم و سرمایه‌ای هم ندارم با آن کاسبی کنم، فردی محروم و مستمندم. امام فرمود: کار کن و روی سرت بار بگذار و ببر و از مردم بی‌نیاز باشد.