دختر شهید اول نامش فاطمه و کنیهاش امالحسن بود. فاطمه در تحصیل دانش سخت مىکوشید و پس از تحمل زحمتهاى فراوانى، عالمه و مجتهده شد.
ترجمهنویسانى که شرح حال عالمان و فقیهان را نگاشتهاند، از پرداختن به شرح حال این بانوى ارجمند و عالم غفلت نورزیده، آوردهاند: «چون شهید اول چشم از جهان فرو بست، وارثان او دو پسر و یک دختر به نامهاى: شیخ محمد و شیخ على و فاطمه بودند. آنان بر آن شدند تا میراث پدر را - که شامل زمین، مزرعه، باغ و جز آن بود - تقسیم کنند. در میان ارث بر جاى مانده از پدرشان چند کتاب وجود داشت که آن بانوى عالمه و دانشدوست با دو برادر خود از در گفت و گو درآمده، گفت: تمام سهم خود را از ارث پدر، در مقابل این کتابها با شما مصالحه مىکنم.
برادرانش پیشنهاد او را پذیرفته و او سندى نوشت به این شرح:
به نام خداى بخشایشگر مهربان...، اما بعد، امالحسن، فاطمه، سهمالارث خود را - که در جزین(2) و جز آن قرار دارد - به برادرانش ابوطالب، محمد و ابوالقاسم على، فرزندان فقیه اعظم، یگانه روزگار...محمدبن احمدبن حامدبن مکى قدس سره بخشید و در قبال آن، کتابهاى: قرآن کریم، تهذیب و مصباح (شیخ طوسى) و ذکرى (شهید اول)[ که از ماترک پدرشان است] بر گرفت..».
این بانوى بزرگوار مراتب علمى را یکى پس از دیگرى طى کرد و به مرحلهاى رسید که اساتید شهید اول در عرض او به دخترش نیز اجازه اجتهاد دادند.
زمانى که این زن فقیه و دانشمند چشم از جهان فرو بست به دلیل جایگاه والاى علمىاش، هفتاد مجتهد شهر جزین، در تشییع پیکر او شرکت کردند.
برای ادامه مطلب کلیک کنید
-----------------------------------------------------------------------
دعا براى هدایت کافران
مرحوم علامه مجلسى در جلدهاى آخر بحار، در باب اعمال شب قدر مطلبى به این مضمون از سیدبن طاووس نقل مىکند که:
«شب قدرى، با خود گفتم چه عمل و عبادتى انجام دهم که از همه عبادتها بالاتر باشد و چه دعایى کنم که از همه دعاها افضل باشد. آیا براى فقرا دعا کنم؟ یا براى مریضها شفا بخواهم؟ یا از خدا بخواهم حوائج مؤمنان را بر آورده نماید؟ دیدم فقرا، با فقر خود مىگذرانند، و فقرشان هم همیشگى نیست. مریضها نیز در حال امتحانند و خدا آنها را شفا خواهد داد. مؤمنان نیز از گوهر ایمان برخوردارند و این بالاترین نعمتى است که خدا به آنها عطا فرموده است. پس هر حاجت دیگرى داشته باشند مهم نیست. ناگهان به ذهنم رسید آنهایى که بیش از همه به دعاى من در این شب احتیاج دارند کافران و مشرکانند؛ چرا که آنها با سر آمدن عمرشان دچار عذاب ابدى مىگردند که خلاصى از آن برایشان امکان ندارد. پس به دعا براى هدایت مشرکان مشغول شدم و از خدا خواستم که مشرکان و کافران را هدایت کند و به آنها توفیق دهد تا مؤمن شوند».
سید بن طاووس بسیار جلیل القدر است تا جایى که بعضى از مسائلى که ایشان و جدّ مادرىشان، ورّام بن ابى فراس نقل کردهاند، به غیر از گفته این بزرگواران هیچ مدرک و دلیلى ندارد، امّا به دلیل اطمینان و اعتمادى که فقها و علماى شیعه به این بزرگواران داشتهاند، فرموده آنان را به منزله مدرک شرعى تلقى کرده و بر اساس آن فتوا صادر کردهاند. به هر حال ممکن است سید ابن طاووس این نحو دعاکردن را از روایتها فرا گرفته باشد و چنین عملى واقعاً مستحب باشد.
---------------------------------------------------------------------------
رفتار دو استاد
مىگویند: حاج شیخ عبدالکریم حائرى قدس سره در زمان طلبگى، درس استاد خود مرحوم آقا سید احمد فشارکى را مىنوشت و به وى مىداد تا نواقص آن را رفع کند و بعد از چندى مرحوم فشارکى نوشته وى را بازگرداند.
حاج شیخ عبدالکریم حائرى از چگونگى کارش پرسید، استاد در جواب گفت: خیلى خوب بود، اما یک عیب داشت. وقتى مرحوم حائرى عیبش را پرسید، آقا سید احمد فشارکى گفت: عیب تقریرات آن است که نظرها و اندیشههاى خود را ننوشتهاى.
در مقابل، شاگردى دیگر تقریرات درس استاد خود را مىنویسد و در مورد مسئلهاى نظر خود را به صورت پاورقى یادداشت مىکند. استاد با شاگرد خود برخورد تندى کرده، ایراد مىگیرد که تو نباید چنین مىکردى و شاگرد بعد از این ماجرا مىگوید: با این رفتارِ استاد، تمام خستگى کار بر تنم باقى ماند.
«نفس امّاره اینگونه روح خودنمایى را شعلهور مىکند. البته باید با تمرین و ممارست توانِ پایین آوردن فتیله این شعله را به دست بیاوریم».

ترجمهنویسانى که شرح حال عالمان و فقیهان را نگاشتهاند، از پرداختن به شرح حال این بانوى ارجمند و عالم غفلت نورزیده، آوردهاند: «چون شهید اول چشم از جهان فرو بست، وارثان او دو پسر و یک دختر به نامهاى: شیخ محمد و شیخ على و فاطمه بودند. آنان بر آن شدند تا میراث پدر را - که شامل زمین، مزرعه، باغ و جز آن بود - تقسیم کنند. در میان ارث بر جاى مانده از پدرشان چند کتاب وجود داشت که آن بانوى عالمه و دانشدوست با دو برادر خود از در گفت و گو درآمده، گفت: تمام سهم خود را از ارث پدر، در مقابل این کتابها با شما مصالحه مىکنم.
برادرانش پیشنهاد او را پذیرفته و او سندى نوشت به این شرح:
به نام خداى بخشایشگر مهربان...، اما بعد، امالحسن، فاطمه، سهمالارث خود را - که در جزین(2) و جز آن قرار دارد - به برادرانش ابوطالب، محمد و ابوالقاسم على، فرزندان فقیه اعظم، یگانه روزگار...محمدبن احمدبن حامدبن مکى قدس سره بخشید و در قبال آن، کتابهاى: قرآن کریم، تهذیب و مصباح (شیخ طوسى) و ذکرى (شهید اول)[ که از ماترک پدرشان است] بر گرفت..».
این بانوى بزرگوار مراتب علمى را یکى پس از دیگرى طى کرد و به مرحلهاى رسید که اساتید شهید اول در عرض او به دخترش نیز اجازه اجتهاد دادند.
زمانى که این زن فقیه و دانشمند چشم از جهان فرو بست به دلیل جایگاه والاى علمىاش، هفتاد مجتهد شهر جزین، در تشییع پیکر او شرکت کردند.
برای ادامه مطلب کلیک کنید
-----------------------------------------------------------------------
دعا براى هدایت کافران
مرحوم علامه مجلسى در جلدهاى آخر بحار، در باب اعمال شب قدر مطلبى به این مضمون از سیدبن طاووس نقل مىکند که:
«شب قدرى، با خود گفتم چه عمل و عبادتى انجام دهم که از همه عبادتها بالاتر باشد و چه دعایى کنم که از همه دعاها افضل باشد. آیا براى فقرا دعا کنم؟ یا براى مریضها شفا بخواهم؟ یا از خدا بخواهم حوائج مؤمنان را بر آورده نماید؟ دیدم فقرا، با فقر خود مىگذرانند، و فقرشان هم همیشگى نیست. مریضها نیز در حال امتحانند و خدا آنها را شفا خواهد داد. مؤمنان نیز از گوهر ایمان برخوردارند و این بالاترین نعمتى است که خدا به آنها عطا فرموده است. پس هر حاجت دیگرى داشته باشند مهم نیست. ناگهان به ذهنم رسید آنهایى که بیش از همه به دعاى من در این شب احتیاج دارند کافران و مشرکانند؛ چرا که آنها با سر آمدن عمرشان دچار عذاب ابدى مىگردند که خلاصى از آن برایشان امکان ندارد. پس به دعا براى هدایت مشرکان مشغول شدم و از خدا خواستم که مشرکان و کافران را هدایت کند و به آنها توفیق دهد تا مؤمن شوند».
سید بن طاووس بسیار جلیل القدر است تا جایى که بعضى از مسائلى که ایشان و جدّ مادرىشان، ورّام بن ابى فراس نقل کردهاند، به غیر از گفته این بزرگواران هیچ مدرک و دلیلى ندارد، امّا به دلیل اطمینان و اعتمادى که فقها و علماى شیعه به این بزرگواران داشتهاند، فرموده آنان را به منزله مدرک شرعى تلقى کرده و بر اساس آن فتوا صادر کردهاند. به هر حال ممکن است سید ابن طاووس این نحو دعاکردن را از روایتها فرا گرفته باشد و چنین عملى واقعاً مستحب باشد.
---------------------------------------------------------------------------
رفتار دو استاد
مىگویند: حاج شیخ عبدالکریم حائرى قدس سره در زمان طلبگى، درس استاد خود مرحوم آقا سید احمد فشارکى را مىنوشت و به وى مىداد تا نواقص آن را رفع کند و بعد از چندى مرحوم فشارکى نوشته وى را بازگرداند.
حاج شیخ عبدالکریم حائرى از چگونگى کارش پرسید، استاد در جواب گفت: خیلى خوب بود، اما یک عیب داشت. وقتى مرحوم حائرى عیبش را پرسید، آقا سید احمد فشارکى گفت: عیب تقریرات آن است که نظرها و اندیشههاى خود را ننوشتهاى.
در مقابل، شاگردى دیگر تقریرات درس استاد خود را مىنویسد و در مورد مسئلهاى نظر خود را به صورت پاورقى یادداشت مىکند. استاد با شاگرد خود برخورد تندى کرده، ایراد مىگیرد که تو نباید چنین مىکردى و شاگرد بعد از این ماجرا مىگوید: با این رفتارِ استاد، تمام خستگى کار بر تنم باقى ماند.
«نفس امّاره اینگونه روح خودنمایى را شعلهور مىکند. البته باید با تمرین و ممارست توانِ پایین آوردن فتیله این شعله را به دست بیاوریم».