برای تحلیل روند گسترش تشیع دوازدهامامی در ایرانِ پیش از صفویه و محدودههای زمانی و مکانی آن، آثار دینی شیعیان به زبان فارسی اهمیتی ویژه دارد. زبانِ فارسی این آثار نشان میدهد که دست کم برخی از این کتابها و رسالهها برای تودة مردم (= آنان که عربی نمیدانستند) نوشته شدهاند و بر خلاف آثار عربی، مخصوص خواص نیستند. نگارش آثار دینی فارسی به قصد استفادة عامه البته مختصّ شیعة امامیه نبود، چنانکه اسماعیلیان به طور گسترده، و احتمالاً زیدیان شمال ایران نیز، بدین امر توجه و اهتمام داشتند؛ صرفنظر از مسلمانان اهل سنت که اکثریت جامعة ایرانی را تشکیل می دادند و از موضوع بحث ما بیروناند.
در میان محققانی که به بررسی تاریخ تشیع در ایران و سیر تحولات آن پرداختهاند، دو تن به درستی به آثار فارسی شیعی توجهی ویژه کردهاند: نخست، مرحوم محمدتقی دانشپژوه (1290-1375 ش) که هم در نوشتههایی مستقل - هرچند متأسفانه آشفته و نامنظم - به این موضوع پرداخت و هم چند اثر ارزشمند شیعی به زبان فارسی ( از قرن 6 - 7) را به چاپ رساند. پس از او و تا حدّ زیادی تحت تأثیر وی، آقای رسول جعفریان - که تاریخ تشیع (مخصوصاً در ایران) زمینة اصلی پژوهشهای اوست - در مقالههایی متعدد و به طور خاص در کتاب تاریخ تشیع در ایران، آثار فارسی شیعی را به مثابة منابعی مهم در تحلیل تاریخ تشیع در ایران در نظر گرفت.
با این همه، این کار طرح پژوهشی مفصلی را میطلبد که طیّ آن باید به کتابشناسی تحلیلی فارسینگاری دینی امامیه پرداخت و سیر این نوشتههای فارسی را در موضوعات گوناگون و به ترتیب تاریخی دنبال کرد. مقصود از «فارسینگاری دینی امامیه» آن دسته آثار فارسیای است که موضوعاً در حیطة متون دینی (تفسیر، شرح و ترجمة حدیث، دعا، فقه، کلام، ملل و نحل، مناقب پیامبر(ص) و اهلبیت(ع)، مقتل و تاریخ) جای میگیرد و امامیان فارسیزبان آنها را تألیف/ ترجمه کردهاند و گرایشهای مذهبی (شیعیِ امامی) خود را در آنها به نمایش گذاشتهاند.
این کتابشناسی تحلیلی را میتوان به تأسیس سلسلة شاهی صفویه و رسمی شدن مذهب شیعة امامیه در ایران (سال 907 ق) محدود کرد. بدین ترتیب، این دسته از آثار فارسی هم از حیث بررسی سیر آرا و عقاید امامیانِ فارسی زبان و مکاتب فکری گوناگون آنان شایان اعتناست و هم از جهت جستجو در میزان نفوذ تشیع در ایرانِ ماقبلِ صفوی. این دوره (از ورود اسلام به ایران تا تأسیس سلسله صفویه) خود به دو دورة تاریخی دیگر تقسیم میشود: دورة نخست پیش از حمله مغول به ایران (616 تا 655 ق) است که جامعة ایرانی، با همة فرازها و فروهایش، ثبات فرهنگی/ اجتماعی/ سیاسی بیشتری داشت؛ و دورة دذوم پس از حملة مغول است تا ظهور صفویه، که جامعة ایرانی شاهد تحولات سریع و پی در پی فرهنگی/ اجتماعی بود.
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...