پیش از حملة مغول: تبلیغ تشیع امامی در آثار کلامی - اخباری و تفسیری
از نیمة نخست قرن هفتم، اندکی پیش از هجوم مغولان به ایران یا در همان اوان، چند اثر فارسی دینی از امامیان ایرانی بر جای مانده است که پیوندی استوار با تبلیغ تشیع امامی دارد. در میان اینها، موضوع اصلی یک کتاب ملل و نحل (تبصره العوام، محمد بن حسین رازی)، کتاب دیگر تاریخ اسلام و مکارم اهل بیت پیامبر و اهلبیت (نزهه الکرام، همو)، و دو کتاب دیگر (البلابل القلاقل و دقائق التأویل، ابوالمکارم حسنی) تفسیر قرآن است؛ اما در پسزمینة همة آنها تبلیغ تشیع دوازده امامی با رویکرد روایی - اخباری را به روشنی میتوان دید. مؤلفان این چهار اثر، هر دو در زمرة واعظان و لاجرم مخاطبان اصلی آنان نیز تودة مردم بودهاند. تأکید آنان بر فارسینویسی به قصد استفادة عوام (که از عناوین کتابهای رازی [= تبصره العوام، نزهه الکرام و بستان العوام] و کتابی دیگر از ابوالمکارم حسنی [= هدایه العوام فی عقاید الأنام نیز آشکار است)، نثر فارسی روان (به خلاف جریان رایج فارسینویسی آن دوره)، اخباریگری و تاریخگرایی غیرتحلیلی (نقل روایات و اخبار بدون دقت در وثاقت تاریخی آنها)، به گونهای روشن صبغة تبلیغی این آثار برای تودة مردم را آشکار میکند.
از آنچه گفتیم، میتوان نتیجه گرفت که پیش از حملة مغولان نیز تبلیغ تشیع امامی در ایران رونقی داشته است و احتمالاً جمعی قابل توجه از ایرانیان به مذهب امامیه گرویده بودند.
پس از حملة مغول: خواجه نصیرالدین طوسی، علامة حلی و تلفیق عقل و نقل در تبلیغ تشیع
اندکی پیش از حملة مغول، گرایشی معنوی - نه عقیدتی/ مذهبی - به اهل بیت پیامبر(ص) در بخشهایی از ایران رونق گرفته بود که در عین اعتقاد به خلفای سهگانه، مقام معنوی اهلبیت(ع) را باور داشت و بر آن تأکیدی ویژه میورزید. این دیدگاه، کمی بعد به جریانی عقیدتی منجر گردید که امروزه از آن با عنوان «تسنّن دوازده امامی» یاد میکنند. نشانه های روشنی از این اعتقاد را نزد عطار نیشابوری (م. ح 607، عارف معروف که در هجوم مغولان به نیشابور به شهادت رسید) میتوان یافت که هم خلفای چهارگانه را به یکسان می ستود و هم حسنین(ع) را ستایش میکرد و مشخصاً امام حسین(ع) را «پیشرو ده معصوم» میدانست. ظاهراً جریانهای متأخر تصوّف (در قرون ششم تا دهم) در رواج این گرایش عقیدتی نقشی مؤثر ایفا کردهاند.
از این اشارة گذرا که بگذریم، باید به مقطع تاریخی مهمی اشاره کنیم که هم در گسترش تشیع دوازدهامامی در ایران تأثیری اساسی نهاد و هم جنبة تبلیغی تشیع را از اخبارگرایی و مناقبگویی به عقلگرایی و استدلالهای تؤامان عقلی و نقلی سوق داد. این جریان جدید دو چهرة اصلی داشت: خواجه نصیرالدین طوسی (م 672) و علامة حلّی (م 726). چنانکه میدانیم، این دو دانشمند بزرگ شیعی رابطة دوسویة استادی و شاگردی داشتند، بدینگونه که حلّی از طوسی علوم عقلی را درس میگرفت و طوسی از حلّی علوم نقلی میآموخت؛ و حال آنکه در آن زمان هر دو دانشمندی نامدار و شناختهشده بودند. هم طوسی و هم حلّی از پیش گرایشهای باطنی داشتند و دلبستة مفاهیم عرفانی بودند؛ اما خواجه از مکتب باطنیِ ایرانی (مشخصاً مکتب افضلالدین کاشی، م 610) متأثر بود، و علامه از مکتب عرفانی حلّه (مشخصاً مکتب عرفانی استادش سید رضیالدین علیبن طاووس حلّی، م 664).
خواجه نصیرالدین طوسی و علامة حلّی، پس از هجوم مغول و آشنایی و دیدار با یکدیگر، هر یک آثاری در تقویت و گسترش تشیع امامی به زبان مادری خود نگاشتند که این آثار در حیات آنان به زبان مقابل برگردانیده شد. از سویی طوسی رسالة کوتاه فصول را به زبان فارسی نوشت و کوشید در چهار فصل (به ترتیب: توحید، عدل،ئ نبوت، امامت و معاد)، به اجمالِ تمام، اصول عقاید شیعی را به طور عقلی اثبات کند. این کتاب به دست شاگرد مشترک طوسی و حلّی، رکنالدین محمد بن علی جرجانی (زنده در 728)، از فارسی به عربی ترجمه شد. از دیگرسو، حلّی چند اثر، از جمله منهاج الکرامه فی معرفه الإمامه، به زبان عربی نگاشت تا عقاید امامیه بهویژه امامت ائمة دوازدهگانه را با دلایل عقلی - نقلی اثبات کند. از این کتاب، ترجمة کهنی در دست است که به احتمال بسیار در زمان زندگانی حلّی از عربی به فارسی برگردانیده شده است.
باری، ورود علامه حلّی به ایران در کنار روش عقلانی و معتدل وی در اثبات حقّانیت شیعه، هم به تشیع سلطان محمد خدابنده (حاکم ایلخانی) انجامید و هم تأثیری ژرف بر شکل و شیوة آثار فارسی دینی شیعیان ایرانی نهاد؛ هم صبغة علمی - عقلی آثار دینیِ فارسی بیشتر شد و هم سمت و سویی تحلیلی به اخبارگرایی مکتب ایرانی پیشین بخشید. در همین دوران - و شاید تحت تأثیر همین جریان - بود که عمادالدین حسن طبری (زنده در 701) آثار خود مانند کامل بهایی، تحفه الابرار، مناقب الطاهرین، و ... را به زبان فارسی در تبلیغ تشیع امامی نوشت.
این همه، گواه ترویج جدّی مذهب امامیه در ایران پیش از استقرار سلسلة صفویه و رسمی شدن مذهب شیعة امامیه است؛ دورهای دویست ساله که در خور تأمل بیشتری در بررسی تاریخ تشیع در ایران است.
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...