آب کله پاچه
امروز توخیابون راه می رفتم ساعت حدود5:20 بود نزدیک میدون کرج بودم تو افکارم غرقبودم با صدای داد بیداد به خودم آمدم و دیدم مرد جوانی ژولیده مسلک داره از فرق بین تهران قدیم با کرج جدید حرف می زنه.
با خودم می گفتم که تهران قدیم چه ربطی به کرج جدید داره آخه اون می گفت تو تهران قدیم وقتی می رفته آب کله پاچه بخوره مجانی بوده ولی الان رفتم تو کرج آب کله پاچه بخورهبهش میگن باید هزارتومان پول بدی تازه مهم تر از اون سن و قد و قوارش به این حرفها نمی خورد.
تو همین اوهام بودم که ...
یهو دیدم طرف صحبتش منم وقتی چند قدمی باهاش را رفتم (آخه هم مسیر شده بودیم)متوجه شدم که حالت روانی ثابت و طبیعی نداره . بخاطر همین جهتم رو عوض کردم ، تازه صدای اذان مسجد جامع کرج طنین انداز شده بود با صدای اذان راهی مسجد شدم نماز اول را پشت آقای مدرسی خواندم ولی اول حاج آقا بعد هم یه بنده خدای دیگه بین دو تا نماز انقدرز حرف زدن که دیرم شد و مجبور شدم نماز دوم را فرادا بخوانم و بیام بیرونهمین که به راهرو ورودی مسجد که حالا برای من خروجی شده بود رسیدم همون مرد جونه رو دیدم که اونجا وایساده همین که من رو دید گفت خدا خیرت بده به قیافت می خوره خیر باشی (داشت به قول خودش خرم می کرد) من مادرم رو بردم دکتر براش دارو نوشته داروهاش شده 5000 تومان منم 4000 هزارتومان بیشتر نارم اکه لطف کنی یه 1000 تومان به من بدی ممنون می شم .
من تو ذهنم یه فکر خنده دار ولی ولی جدی رسید
بهسرعت گفتم می خوای 2000تومان بدم کله پاچش رو هم بخری .....
بنده خدا موند یه لحظه بعدش گفت : حاجی تو که انقدر کشف و کرامات داری یه کمکی به ما بکن به خدا حیفه ها...تازه بقیمت تهران یا کرج؟
به نظرتون من چی گفتم ؟؟؟؟؟؟
نظر بدین خوشحال میشم بدونم در مورد من چی فکر می کنین؟!!!!!!
تو آپ بعدی میگم چی گفتم
کوچیک شما مهراب