مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
نظر

روز هفتم 7/10/85

بالاخره بعداز چند روز بلاتکلیفی و بی نظمی در آسایشگاه ،امروز فرصتی شد ،تا مقداری به وضعیت بی سرو سامان نظمی داده شود.

امروز حسابی خسته شدم.3تا تخت عوض شد،تا کد 115برام قطعی بشه،هرچی بیشتر میگذره بچه ها تزدیکتر به هم میشن،هرکی جفت خودشو،بعضی هام 3،4تایی،فعلا ما یه اکیپ 7،8تایی شدیم،بچه های اهواز،اصفهان ،تهران و تبریز.

 

ادامه دارد......