سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

درمان گرسنگی با غذاست.

درمان تشنگی با آب است.

درمان غربت سفر به وطن است.

درمان دلدادگی چیست؟

شاید بگویی: وصال!

اگر قرار بود هر دلداه ای فوری به وصال برسد فکر نمی کنی وصال و دلدادگی و عشق و... بی مزه و بی معنا می شد؟

صفای عشق به ناله های در فراق است!

زیبایی عشق به معشوق جویی است!

قداست عشق به تنها معشوق را دیدن است!

این دلدادگی هرچه عمیق تر باشد با شکوه تر است، هرچه پر ناله تر یاشد با صفاتر است، و هرچه بیشتر ذوب کند انسان را خالص تر می کند و برای وصال آماده تر، اصلا اگر ذوب بشی وصال یافته ای.

حالا باز هم همان لحظه اول، و در اولین جرقه دلداگی از وصال صحبت می کنی؟

فکر می کنم کاملا بی انصافی و بی معرفتی است که از وصال حرف بزنی!

باید خیلی پر توقع باشی که هنوز خود را برای معشوق خالص نکردی توقع وصال داری....