سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

آشکار کردن گمان نادرست و اظهار آن، به دو صورت ممکن است:
1. اظهار حضورى

گاه تهمت زننده، رفتار یا ویژگى زشتى را در حضور خود متهم، به او نسبت مى‏دهد و مدارک و اسناد این نسبت را مى‏تواند شامل عمل، سخن یا حالتى از او باشد را نیز ارائه مى‏کند.

2. اظهار غیابى

گاه تهمت زننده در حضور فرد چیزى بیان نمى‏کند؛ بلکه در غیابش به او رفتار یا صفت ناپسندى را نسبت مى‏دهد که این امر دو حالت دارد:
الف: تهمت زننده فقط نتیجه برداشت خود را از رفتار شخص در غیابش به او نسبت مى‏دهد و از خود رفتار، سخنى به میان نمی آورد به این معنا که تهمت زننده نمى‏گوید به دلیل دیدن چه رفتارى از متهم، چنین برداشتى از او داشته است؛ البته تفاوتى نیست بین آن که برداشت او از رفتار متهم در برخورد با خود او باشد یا دیگران؛ زیرا در هر دو صورت، اظهار بدگمانى شده و حقیقت تهمت پدید آمده است.
ب: خود آن رفتار، گفتار یا صفات را نقل مى‏کند؛ سپس برداشت خود از آن را به دیگران ارائه مى‏دهد.

زشت ترین مصداق تهمت

تهمت، ابراز کردن گمان بد به دیگرى است که از زشت‏ترین مصادیق آن، این است که انسان در آغاز کار، شخصى را امین و معتمد خود کند و کارى را به او واگذارد؛ سپس به او سوءظن یافته، این بدگمانى را به شخص بگوید.
امام جعفر صادق (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) روایت کرده است:
لیس لک ان تتهم من ائتمنته. [1]
حق ندارى به کسى که او را امین خویش ساخته‏اى، تهمت بزنى.

«حال و ملکه» زشت تهمت

تهمت از رذایل نفسانى چون دشمنى، حسد، شهوت یا غضب سرچشمه مى‏گیرد و در آغاز، رفتارى است که اتفاقى از انسان سر مى‏زند؛ ولى تکرار آن موجب مى‏شود که به صورت ملکه در نهاد شخص درآید و انجام آن برایش آسان شود.
کسى که این صفت براى او ملکه نشده است، شاید در اثر انجام این رفتار، تحت فشار مسائل اعتقادى و وجدانى خود قرار گرفته، متاثر و متالم شود؛ ولى اگر این عمل تکرار شده، به صورت صفت پایدار نفسانی درآید، آن رفتار زشت را به آسانى انجام مى‏دهد و نه تنها برایش ناراحت کننده نیست؛ بلکه سرور و شادمانى هم به همراه خواهد آورد و با رسیدن به این گمان باطل که با تهمت، رقیبى از صحنه خارج شده است، خشنود مى‏شود؛ بنابراین باید از تکرار این گناهان خوددارى کرد تا به ملکه‏اى زشت و ناپسند در روح انسان تبدیل نشوند.

پی نوشت :

[1]. کلینى: کافى، ج 5، ص 298، ح 1.


رذائل , • نظر

بدترین کسب‏ها، کسب ربا می‏باشد. پیامبر اکرم(ص)
بدترین سخن‏ها، سخن دروغ است. پیامبر اکرم(ص)
بدترین نوع کبر و غرور آن است که آدمی را از علم جویی و حق پذیری باز دارد. پیامبر اکرم(ص)
بدترین زاد و توشه برای معاد، ذخیره کردن (و به دوش کشیدن) ظلم بندگان است. پیامبر اکرم(ص)
بدترین صداها، غنا (موسیقی طرب انگیز) است. امام صادق(ع)
بدترین پشیمانی، پشیمانی روز قیامت است.
دو خصلت است که بدتر از آن هیچ شری نیست: 1) شرک ورزیدن به خداوند متعال و 2) خسارت و زیان زدن به بندگان خداوند.
بدترین نابینایی، کوری و بی‏بصیرتی قلب انسان است. پیامبر اکرم(ص)
خشم و غضب کلید هر عمل بدی است. امام صادق(ع)
همانا بدترین ذلت و خواری حرص بر دنیا است. حضرت علی(ع)
همانا خداوند متعال برای تمامی کارهای بد قفل‏هایی قرار داده و کلید آن‏ها را در شراب نهاده است و دروغ گفتن از شراب بدتر است. امام باقر(ع)
بزرگترین عیب آن است که عیبجویی کنی مردم را به مثل آن چیزی که در تو باشد. امام جواد(ع)
بدترین اخلاق بخل و نادانی است. امام هادی(ع)
شدیدترین گناهان، گناهی است که انجام دهنده اش آن را کوچک بشمارد. حضرت علی(ع)
دردناک‏ترین درد، جهل و نادانی است. حضرت علی(ع)
زشت‏ترین اخلاق برتری‏جویی است. حضرت علی(ع)
زشت‏ترین اخلاق خیانت است. حضرت علی(ع)
شدیدترین غصه‏ها، از دست دادن فرصت است. حضرت علی(ع)
شدیدترین دشمن آدمی، غضب و شهوت است. حضرت علی(ع)
زشت‏ترین ظلم آن است که از ادای حقوق الهی جلوگیری کنی. حضرت علی(ع)
زشت‏ترین کارهای انسان قدرتمند، انتقام جویی است. حضرت علی(ع)
بزرگترین خطاها، دوستی دنیاست. حضرت علی(ع)
بزرگترین بلا ناامیدی (از رحمت خداوند) است. حضرت علی(ع)
بدترین آفت عقل انسان خود بزرگ بینی است. حضرت علی(ع)
بدترین اخلاق نفس ظلم و جور است. حضرت علی(ع)
بدترین مدح و ستایش آن است که بر زبان افراد شرور جاری گردد. حضرت علی(ع)
بدترین ایمان آن است که شک و شبهه در آن راه یابد. حضرت علی(ع)
بدترین علم و دانش، علمی است که به آن عمل نشود. حضرت علی(ع)
بدترین بدی‏ها، دشمنی با ما(اهل بیت(ع)) است. حضرت علی(ع)


پرسش:

هواپرستی، انسان را به چه سرانجامی سوق خواهد داد؟

پاسخ:

روح آدمی را یا خدا پر می کند و یا هوا، که جمع میان این دو ممکن نیست، هواپرستی سرچشمه غفلت از خدا و خلق خدا است، هواپرستی عامل بیگانگی از همه اصول اخلاقی است، و بالاخره هواپرستی، انسان را در خویشتن فرو می برد، و از همه حقایق جهان دور می سازد.
یک انسان هواپرست جز به اشباع شهوات خویش نمی اندیشد، آگاهی، گذشت، ایثار، فداکاری و معنویت برای او مفهومی ندارد.
رابطه این دو با هم در آیات قرآن به خوبی بازگو شده است، آنجا که می گوید: «هرگز چشم های خود را از این گروه با ایمان، اما ظاهراً فقیر، برمگیر، و به خاطر زینت های دنیا به این مستکبران از خدا بی خبر، دیده میفکن» (ولا تعد عیناک عنهم ترید زینه الحیاه الدنیا). «و از آنها که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن» (ولا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا).
«از آنها که پیروی هوای نفس کردند» (و اتبع هواه).
«همانها که همه کارهایشان افراطی و خارج از رویه اعتدال و توأم با اسرافکاری است» (و کان أمره فرطا).(1)
در اینجا نخست، غفلت از خدا مطرح است و به دنبال آن پیروی از هوا، و جالب این که: نتیجه آن افراط کاری هم به طور مطلق ذکر شده است.
چرا هواپرست، همیشه گرفتار افراط است، شاید یک دلیلش این باشد که: طبع آدمی در لذت های مادی همیشه رو به افزون طلبی می رود، کسی که دیروز از فلان مقدار موادمخدر نشئه می شد، امروز با آن مقدار نشئه نمی شود، و باید تدریجاً به مقدار آن بیفزاید.
کسی که دیروز، یک قصر مجهز چند هزار متری او را سیر می کرد، امروز برای او یک امر عادی است، و به همین ترتیب، در همه شاخه های هوا و هوس، دائماً رو به افراط گام برمی دارند، تا خود را هلاک و نابود کنند.(2)
از سوی دیگر هواپرستی موجب می گردد تا عقل انسان در هدایت و راهبری قوای انسانی مغلوب واقع شده و او را در مسیر حیوانیت سوق دهد. در چنین شرایطی خدای انسان همان هوای نفس او می شود و در این حالت او از یک حیوان نیز به تعبیر قرآن پست تر خواهد بود «اولئک کالانعام بل هم اضل» این افراد همانند چهارپایان بلکه پست تر از آنها هستند. بنابراین راه رسیدن به تعالی و حرکت در مسیر تکاملی عدم پیروی از هوای نفس است تا در پرتو آن سیر الی الله و قرب الهی برای انسان موحد حاصل گردد.

پی نوشتها :

1- کهف، آیه82.
2- تفسیر نمونه، جلد21، صفحه364.


ضرورت دیگران را بهتر از خود دیدن
استبداد اجتماعی و سیاسی ریشه در خودرأیی و اعجاب نفس دارد. کسانی که به بیماری خودپرستی دچار هستند و به این باور ابلیسی و شیطانی رسیده اند که «انا خیر منه؛ من از او بهترم» در مسیری گام برمی دارند که ظهور و بروز آن در صحنه عمل اجتماعی و سیاسی، به شکل خودکامگی و خودرایی و استبداد است.
این در حالی است که اسلام با تأکید بر عزت نفس و کرامت و شرافت آدمی، از وی می خواهد تا دیگران را حقیر و پست نشمارد و برای هر کسی ارزشی مناسب خود قایل شود. بر این اساس بهره گیری از عقل دیگری را عین خردمندی و دین داری دانسته است و کمال عقل را در خرد جمعی و بهره گیری از خردهای دیگران دانسته است.
چنین نگرشی موجب می شود تا انسان به این باور برسد که همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند. بنابراین برای هر کسی ارزشی و علم و خردی قایل است که می تواند برای او مفید باشد. این که امام سجاد(ع) حکم می کند که به بزرگ خویش به سبب این که پیش از تو به خدا ایمان آورده است احترام گذاری و به کوچک تر خود به سبب این که کم تر از تو گناه و خطایی مرتکب شده تکریم کنی، افزون بر این که جنبه مثبت نگری را تأکید می کند، این باور را در شخص تقویت می نماید که همواره دیگران را بهتر از خود ببینی و خود را در نزد نفس خویش کوچک و خوار شماری.
این نگرش همان گونه که گفته شده به معنای خوار و ذلیل کردن خود در نزد دیگران نیست، زیرا این خوار شمردن نفس در نزد خود است که موجبات بزرگی و رشد شخص می شود؛ به این معنا هر کسی که خود را کوچک و ناقص شمارد برای رهایی از نقص و کوچکی خود تلاش می کند و برای کسب کمالات می کوشد. از این رو آغاز جهل هر کسی را زمانی شمرده اند که به این باور برسد که فارغ التحصیل شده و از نظر علم و دانش به کمال رسیده است؛ زیرا چنین شخصی همانند زمینی بلند است که از آب بهره مند نمی گردد. تواضع و فروتنی بیان دیگری از این مطلب است که تقابلی با عزت نفس نیز ندارد.
امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: من رضی عن نفسه کثرالساخطون علیه؛ هر که از خود خشنود و راضی شد، خشم گیرندگان بر او بسیار خواهد بود زیرا رفتاری خودپسندانه در پیش می گیرد که چنین منشی به سبب آن که بازتاب آن تحقیر دیگری است موجب می شود تا دیگران از رفتارش ناراضی و ناخشنود شوند و بر او خشم گیرند.
خودپسندی، آفت عقل
آن حضرت(ع) هم چنین می فرماید: خودپسندی و اعجاب نفس، دلیل بر ناتوانی عقل اوست زیرا اگر انسان، عقل خویش را به درستی به کار اندازد در برابر کمالاتی که در خود می یابد هزاران مرتبه کمالات دیگر در دیگری می یابد که اجازه نمی دهد تا به خود مغرور شود و خود را بهتر از دیگری بداند.
از این رو آن حضرت بارها و بارها به اشکال مختلف از خودپسندی و عجب پرهیز می دهد و آن را مخالف عقل و خرد برمی شمارد. در جایی دیگر آن حضرت می فرماید: العجب یفسدالعقل، خودپسندی، عقل را به فساد می کشاند  زیرا خودپسندی موجب می شود تا شخص عقل را به کار نگیرد و در تکمیل نواقص خود نکوشد و این گونه، خرد به سبب عدم بهره گیری از آن به تباهی کشیده می شود.
امام صادق(ع) در تأکید بیانات امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: هر که خودپسند شد هلاک می شود چنان که خودرایی و مستبد به هلاکت می رسد؛ زیرا هر دو شخص در دامی می افتند که از آن نمی توانند فرار کنند. خودپسند در پی تکمیل نواقص نمی رود و در نقص می ماند و هلاک می شود و با رفتارهای زشت و ناپسند خود مردم را بر ضد خود بسیج می کند، چنان که خودرأی نیز با اکتفا به عقل ناقص خود کارهایی انجام می دهد که موجب هلاکت می شود.
هنگامی که خودپسندی و خودرأیی در عمل اجتماعی و سیاسی بروز کند موجب می شود تا از بسیاری از همکاری ها و همدلی دیگران بازماند و در ارتباط گیری شکست خورد. از این رو حضرت امیرمؤمنان(ع) می فرماید: من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها؛ هرکه خودرأیی کند هلاک شود و هر که با دیگران مشورت نماید، در عقل آنان مشارکت جسته است.  مشارکت در عقل به معنای دست یابی به روش هایی است که شاید بیرون از توان خرد وی است. بر این اساس با مشارکت جویی در عقل دیگران خود را نجات می دهد و راهکارهایی را برای کارهای سخت و مشکل می یابد که بیرون از توان شخصی او بوده است.
آن حضرت(ع) به مؤمنان هشدار می دهد و می فرماید: خودرأی مباش که هر که خودرأی باشد هلاک می گردد.  بنابراین استبداد واقعی در این است که انسان خرد خود را کافی شمارد و از عقل دیگران سود و بهره نبرد. بازتاب عدم مشارکت واقعی در همکاری نکردن با دیگران در سرمایه های عقلانی، در رفتارهای زشت و نادرست و غلط، تجلی و ظهور می کند. در نتیجه استبداد و خودرأیی است که انسان به هلاکت می افتد و در نزد دیگران خوار و ذلیل می شود. 
بنابراین راه رهایی از خودرأیی و استبداد آن است که از خودپسندی رهایی یابیم و دیگران را به عنوان خردهای مستقل و دانایان بپذیریم و از خرد و رأی ایشان بهره گیریم تا این گونه از هلاکت و ذلت و خواری در دنیا و آخرت نیز رهایی یابیم.


خود را دلقک دیگران نکنید!
وقار خود را نسبت به فکاهیات و حکایات خنده آور و محلهائى که سخنان باطل گفته مى شود حفظ کنید. امام علی (ع)
اهل بیت علیهم السلام، در فرمایشات خود نسبت به آثار و عواقب زیان بخش خنده زیاد، فراوان هشدار داده اند که توجه شما را به پاره ای از این روایات جلب می کنیم:

زیاد خندیدن:

1ـ موجب حقارت انسان در قیامت مى شود و این مطلب در حدیث امام باقر(علیه السلام) گذشت که فرمودند: «کَثْرَةُ الضّحکِ تَتْرکُ العَبد حقیراً یومَ القیامة».
2ـ موجب مرگ قلب مى شود، رسول گرامى(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اِیّاک وَ کَثْرَةَ الضّحکِ فانّه یُمیتُ القلب»: «از خنده زیادى بپرهیزید که قلب را مى میراند» مولى على(علیه السلام) نیز فرمودند: «کَثُرَ ضِحْکُه مات قَلبُه»: «کسى که خنده اش زیاد شود، قلبش مرده است».
3ـ موجب محو ایمان مى شود رسول گرامی(صلی الله علیه و آله): «کَثْرَةُ الضِّحَکِ یَمحُو الایمان»: «خنده زیاد ایمان را محو مى‌کند».
4ـ موجب از بین رفتن هیبت و وقار انسان مى شود. مولى على(علیه السلام) مى فرمایند: «مَنْ کَثُرَ ضِحْکُه ذَهَبَتْ هِیْبَتُه»: «کسى که خنده او زیاد شود، هیبت و اُبهّت او مى رود» در جاى دیگر مى فرمایند: «کثرة ضحک الرجل تُفْسِد وَقارَه»: «زیادى خنده مرد، وقار او را فاسد مى کند».
5ـ خنده زیاد موجب وحشت همنشین و زشت کردن رهبر و رئیس مى شود: امام متقیان على (علیه السلام)مى فرمایند: «کثرة الضحک یوحش الجلیس و یَشین الرئیس» خنده زیادى اعتماد دوست و همنشین انسان را نسبت به انسان کم و موجب وحشت او در همنشینى مى شود»، زیرا زیاد خندیدن مناسب انسان عاقل و متین نیست و موجب بی وقارى رهبر مى گردد.
6ـ خنده مستانه موجب گریه در قیامت و گریه بر گناه مایه سرور و خنده در قیامت است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کم ممّن اکثر ضحکه لاعبا یکثر یوم القیامة بکاؤه و کم ممّن اکثر بکائه على ذنبه خائفا یکثر یوم القیامه فى الجنَّة سروره و ضحکه»: «چه بسیار از کسانى که خنده را از روى بازى و شوخى زیاد کردند و روز قیامت گریه آنها زیاد است و چه بسیار از کسانى که گریه بر گناهشان را از روى ترس از مقام خداوندى زیاد کردند و در روز قیامت در بهشت، سرور و خنده آنها زیاد مى شود».
رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «انّ الرجلَ لَیَتَکّلمُ بالکلمة فى المَجْلس لیَضْحَکَهم بها فَیهوى فى جَهَنَّم ما بین السماء و الارض»: «مردى در مجلسى به کلمه اى تکلم مى کند، تا حاضرین را با آن کلمه بخنداند ولى خودش در جهنم میان آسمان و زمین رها مى شود».8
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «چه بسیار از کسانى که خنده را از روى بازى و شوخى زیاد کردند و روز قیامت گریه آنها زیاد است و چه بسیار از کسانى که گریه بر گناهشان را از روى ترس از مقام خداوندى زیاد کردند و در روز قیامت در بهشت، سرور و خنده آنها زیاد مى شود»
در جاى دیگر فرمودند: «واى بر کسى که سخن مى گوید و دروغ مى گوید، تا عده اى را بخنداند، واى بر او واى بر او!
مولى على(علیه السلام) مى فرمایند: «اِیّاکَ اَنْ تَذْکُرَ مِنَ الکَلامِ ما کانَ مُضْحکاً و ان حکیتَ ذلک عن غیرک»: «بپرهیز از ذکر کردن کلامى که خنده آور باشد، گرچه از دیگرى آن را حکایت کنى
امام صادق(علیه السلام) نقل مى کنند، در مدینه در زمان امام سجاد (علیه السلام) مردى بود یاوه گو که کار او خنداندن مردم بود.
امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: این مرد مرا خسته کرده که به او بخندم، روزى آن حضرت با غلامان عبور مى کردند و این مرد آمد و عباى حضرت را از پشت سر برداشت و رفت، حضرت ملتفت نشدند، ولى غلامان ملتفت شده و او را دنبال کرده و عباء را از او گرفته و نزد حضرت آوردند، حضرت فرمودند این که بود، گفتند: این مرد یاوه گو و مزاح کننده اى است که مردم را مى خنداند، فرمودند به او بگوئید: «انّ لِلّه یوماً یَخْسُرُ فیه المُبْطِلُون»: «براى خداوند روزى است که افراد یاوه گو در آن روز در خسران و زیانند!»
مولى على(علیه السلام) در جمله بسیار جالبى مى فرمایند: «وَقِّرُوا اَنْفُسَکِم عَنِ الفُکاهات و مَضاحِکِ الحکایات و محالّ التُّرَّهات»: «وقار خود را نسبت به فکاهیات و حکایات خنده آور و محلهائى که سخنان باطل گفته مى شود حفظ کنید» و با زیاده روى در اینها شخصیت خود را خدشه دار مگردانید.


جهلجهل
شدیدترین و دشوارترین دردها درد جهل است که انبیا و اولیای خدا برای نجات مردم از این درد بسیار تلاش کرده‌اند. اما در عوض قدردانی، مورد اهانت و تحقیر مردم جاهل قرار می‌گرفتند و گاهی کار به خسارت و آزار و اذیت نیز کشیده می‌شد. مثلاً حضرت نوح را با زدن سنگ آزار می‌دادند و حضرت ابراهیم را در آتش نمرود افکندند و حضرت عیسی را بسیار کتک زدند. و این علاوه بر زخم‌ زبان‌هایی بود که تحمل می‌کردند. در این میان بیشترین آزار نصیب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله شد که فرمودند: «ما اوذی نبیّ مثل ما اوذیت؛ هیچ پیامبری مثل من اذیت و آزار ندید». همچنین امام علی امیرالمؤمنین علیه السلام، حضرت فاطمه‌زهرا علیهم السلام و فرزندان معصومشان، یکی پس از دیگر، در اثر جهالت مردم مسلمان، اذیت‌های فوق العاده‌ای دیدند که روی جامعه بشری به خاطر این ظلم‌ها سیاه گردیده و آبروی انسانیت به سبب این اعمال زشت از بین رفته است.
روزگار است آنکه گه عزت دهد، گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد
بهر یک ناپاک زن، سر از تن یحیی بگیرد
بهر یک بتگر، خلیل بت شکن در نار دارد
آن کلیمی کز ید بیضا فروزد عالمی را
مبتلای چنگ قومی ظالم و غدار دارد
مصطفی را گوهر دندان به سنگ کینه خسته
ریسمان جور را بر گردن کرّار دارد
آری یک یک انبیا و اولیای خدا مورد آزار و اذیت مردم حاهل زمان خود قرار گرفتند تا نوبت به آخرین حجت خدا خاتم الاوصیا حضرت بقیة‌الله ارواحنا فداه رسید که فرمودند: «قد آذانا جهلاء الشیعة و حمقاؤهم و مَن دینه جناح البعوضة أرجح منه؛جاهلان و کم خردان و احمق‌های شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آن برتر و محکم‌تر است، ما را آزار و اذیت می‌دهند». آیا وقت آن نرسیده که ما هم به خود آییم و در اعمال، افکار و عقاید، اخلاق خود بررسی نموده و ببینیم آیا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ما رضایت کامل دارند یا خیر؟!
اگر دیدیم مورد رضایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که بسیار خوب و خوش به حال ما، باید به خاطر این نعمت شکر و حمد الهی را بجا آورد. اما اگر بعضی از این موارد یا همه یا اکثر آن خلاف رضایت مولایمان است، سریعاً برای تغییر و اصلاحش اقدام کنیم تا جزء کسانی‌که دل مولایمان را از خود رنجانده‌اند نباشیم و از کسانی که بال پشه از دین آنها با ارزش‌تر است قرار نگیریم، چرا که چنین دینی که موجب آزار امام زمان عزیزمان باشد چطور می‌خواهد ما را از مهلکات و خطرات معنوی حفظ کند؟ لذا باید به ندای الهی گوش جان بسپاریم که فرمود: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِیَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ «ای کسانی که (به زبان) ایمان آورده‌اید (حقیقتاً و از صمیم دل‌) به خدا و رسول او و کتابی که به رسول خود فرستاده و کتابی که پیش از او فرستاده است ایمان آورید».