دید یاری بجز از درد نباشد به برش زهر یارش شد و بنشست کنار جگرش
نه به غیر از دل او غمخور او بود کسی نه به دامان کسی جز به سر خاک سرش
گفت بر عترت خود از پی من گریه کنید خــود خبر داد که برگشت ندارد سفرش
شیخ مفید در کتاب «اختصاص» از عبدالعظیم حسنی نقل کرده است که حضرت رضا به او فرمود:
یا عبدالعظیم، أبلغ عنّی أولیائی السلام و قل لهم أن لا یجعلوا للشیطان علی انفسهم سبیلاً....
ای عبدالعظیم از طرف من به دوستانم سلام برسان و به آنها بگو: شیطان را بر خود مسلط نکنند.
و ایشان را دستور بده به راستگویی و امانت داری، و امر کن که سکوت را پیشه خود سازند و از مجادله با یکدیگر خودداری کنند، با روی خوش یکدیگر را ملاقات کنند و به زیارت هم بروند که همانا این عمل باعث تقرّب به من می باشد، درنده خویی نداشته باشند که بخواهند یکدیگر را پاره کنند. زیرا من قسم یاد کرده ام که هر که چنین کند و یکی از دوستان مرا خشمگین سازد از خدا بخواهم که او را در دنیا به عذاب سختی گرفتار کند و در آخرت از گروه زیانکاران باشد.