عصمت مقدس
گر گوهری بنام تولا نداشتم
رهتوشه بهر روز مبادا نداشتم
روزحساب درد وغمم بی حساب بود
در دل اگرمحبت زهرا نداشتم
دیروز اگر که دست مرا او نمی گرفت
امروز من امید به فردا نداشتم
گر مهر او نبود دراین ظلمت حیات
راهی بسوی عرش معلا نداشتم
هرگاه تامدینه او پرگشوده ام
چشم طمع به جنت اعلا نداشتم
ای عصمت مقدس حق عمری از گناه
بال و پرم شکسته و پروا نداشتم
کردی هزار مرتبه لطف و کرم به من
غافل شدم که چشم تماشا نداشتم
شرمنده از حضور تو هستم که در رهت
ایمان و عشق داشته تقوا نداشتم
چیزی برای عرضه بر این آستان نور
در حیرتم که داشته ام یا نداشتم
اخلاص ومعرفت به «مهراب» بیاببخش
چیــزی جـز این مـن ا زتـو تمنــا نداشتم