نویسندگان صحاح سته تعمد فوق العاده اى داشته اند که تا جایى که مى شود نام امام حسین علیه السلام را نبرند وکسى که خبره فن باشد واین کتاب ها را مطالعه کند به روشنى مى بیند که تلاش ونیروى بسیارى در این خصوص به کار برده اند. اما به رغم تلاش مذبوحانه روات عامه درخصوص نام نبردن از اهل بیت علیهم السلام، در همین صحاح بارها وبارها ماجراى سیدالشهدا ذکر شده است. براى نمونه اصحاب صحاح آورده اند:
حضرت امیر علیه السلام در مسیرشان به سمت صفین هنگامى که به محاذات نینوا (کربلا) رسیدند ندا دادند: یا ابا عبداللّه صبر پیشه کن، یا ابا عبداللّه در کنار شط فرات صبر پیشه کن. وقتى علت این فرمایش ایشان را جویا شدند، فرمودند: روزى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفتم ودیدم چشمانشان لبریز اشک است. عرضه داشتم: اى رسول خدا، آیا کسى شما را خشمگین کرده است؟ چرا چشمانتان از اشک لبریز است؟ فرمودند: لختى پیش جبرییل نزد من بود وگفت: حسین در کنار شط فرات کشته خواهد شد. او هم چنین گفت: دوست دارى مقدارى از خاک تربتش را به تو دهم تا ببویى؟ گفتم: آرى. آن گاه دست دراز کرد ومشتى خاک به من داد. از این رو نتوانستم چشمانم را از اشک نگاه دارم.
ماجراى گذر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از برابر سرزمین کربلا در حدود بیست سال پیش از واقعه کربلا بوده است. در این خبر تعبیر «وعیناه تفیضان» یا «فاضت عینه» با تعابیر مشابهى چون «بکى» یا «دمعت عیناه» تفاوت دارد. وقتى ظرفى پر از آب شود وآب از اطراف آن سرازیر شود، در زبان عربى به چنین حالتى «فیضان» مى گویند. این تعبیر هنگامى که آب رودخانه اى بالا آید وسیل به راه افتد نیز به کار مى رود. معمولاً وقتى انسان گریه مى کند اشک فقط از گونه چشمش خارج مى شود. به چنین حالتى «فیضان» چشم نمى گویند بلکه فیضان چشم مربوط به زمانى است که از فرطِ اندوهِ بسیار چشم انسان لبریز اشک شود واشک از همه جاى آن سرازیر شود. از این رو تعبیر فیضان در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام با توجه به این که آنان «امراء الکلام» مى باشند جاى دقت دارد.
نکته شایان توجه دیگر در این روایت سؤالى است که حضرت امیر علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیدند. این قبیل پرسش ها در اصطلاح «سؤال العارف» خوانده مى شود. مسلماً حضرت امیر علیه السلام از علت گریه پیامبر خبر داشتند وچنین نیست که پیامبر چیزى بدانند وحضرت امیر علیه السلام از آن بى خبر باشند.
این قبیل پرسش ها حکمت هاى متعددى دارد که از جمله آن تعلیم دادن به ما است ودر قرآن وکلام خردمندان کاربرد بسیار دارد. براى مثال خداى متعال که به هر پیدا وناپیدایى علیم است از حضرت موسى علیه السلام مى پرسد: «وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَـمُوسَى؛ اى موسى، در دست راست تو چیست؟» مسلماً خداى متعال بهتر از حضرت موسى مى دانست چه چیزى در دست وى قرار دارد.
سوگ دائم
کلامى که از امام رضا علیه السلام نقل کردیم نشان مى دهد که عمق واقعه کربلا را فقط اهل بیت علیهم السلام درک مى کنند وفهم ما نسبت به این ماجرا نسبى وناقص است. در حقیقت ما فقط اندکى از این واقعه درک مى کنیم. امام رضا علیه السلام چنان که باید وشاید ژرفاى این ماجرا را مى فهمند واز همین روست که مى بینیم واقعه کربلا همیشه در نظر وبرابر دیدگانشان حاضر بوده است. فقره اى که از کلام امام رضا علیه السلام نقل کردیم بدین معنى نیست که پلک هاى ایشان فقط در ماه محرم زخمى است. کلام ایشان عمومیت دارد وچنین قیدى در فرمایش حضرت موجود نیست. چراکه امامان بزرگوار همیشه به یاد مصائب عاشورا بودند وهمواره براى مظلومیت جد بزرگوارشان چنان مى گریستند که پلک دیدگان مبارکشان آزرده مى شد.
ما نیز باید در تأسى به پیشوایانمان، همیشه به یاد مصائب کربلا باشیم وشایسته است معلوماتمان را در این خصوص افزایش دهیم وفقط به آنچه در مجالس روضه مى شنویم بسنده نکنیم. بدین منظور مناسب است کتاب هایى چون معالى السبطین را ـ که مطالب سودمندى درباره حضرت سیدالشهدا علیه السلام در بردارد ـ بخوانیم.
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...