شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ [وبلاگ] آن اكسير مقدس - http://mehrab110.ParsiBlog.com/1479967.htm
طعمش‌ تلخ‌ بود. تلخي‌اش‌ را دوست‌ نداشتيم. نمي‌دانستيم‌ که‌ دواست. دواي‌ تلخ‌ترين‌ دردها. نمي‌دانستيم‌ معجون‌ است. معجون انسان‌ شدن.
گمش‌ کرديم. شيطان‌ از دستمان‌ دزديد. بي‌طاقت‌ شديم‌ و ناآرام. دهانمان‌ بوي‌ شکايت‌ گرفت‌ و گلايه...‌ و تازه‌ فهميديم‌ نام‌ آن‌ اکسير مقدس، نام‌ آنچه‌ از دستش‌ داديم، صبر بود.
ديگر عزم‌ آهني‌ و طاقت‌ فولادي‌ نداريم، ديگر پاي‌ ماندن‌ و شانه‌ سنگي‌ نداريم. انگار ما را از شيشه‌ و مه‌ ساخته‌اند. براي‌ شكستن‌مان‌ توفان‌ لازم‌ نيست. ما با هر نسيمي‌ هزار تكه‌ مي‌شويم. ترك‌ مي‌خوريم. مي‌افتيم، مي‌شكنيم، مي‌ريزيم‌ و شيطان‌ همين‌ را مي‌خواست.
خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم. از اينجا تا تو هزار راه‌ فاصله‌ است. ما اما چقدر بي‌حوصله‌ايم. ما پيش‌ از آنکه‌ راه‌ بيفتيم، خسته‌ايم. از ناهموار مي‌ترسيم، از پست‌ و بلند مي‌هراسيم، از هر چه‌ ناموافق‌ مي‌گريزيم.
شانه‌هايمان‌ درد مي‌کند، اندوه‌هاي‌ کوچکمان‌ را نمي‌توانيم‌ بر دوش‌ کشيم، ما زير هر غصه‌اي‌ آوار مي‌شويم، توي‌ سينه‌ ما جا براي‌ هيچ‌ غمي‌ نيست.
خدايا، ما را ببخش! اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست، ما ديگر ايوب‌ نيستيم. خدايا اما به‌ ما برگردان، آن‌ معجون‌ تلخ، آن‌ اکسير مقدس، آن‌ صبر قشنگ‌ را...
-1772
سلام خوشحال ميشم به وبلاگم يه سري بزنين و نظر بدينwww.setaresohil.parsiblog.com
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top