پيام
رزگل
89/4/4
محمد شكوهي
گويند عابدى هفتاد سال در عبادتگاه خود مشغول راز و نياز بود. زنى آمد و درخواست كرد او را اجازه دهد شب را در آنجا به سر برد، تا از سرما محفوظ بماند.
محمد شكوهي
عابد امتناع ورزيد. زن اصرار نمود، ولى عابد نپذيرفت. زن مأيوس شد و برگشت. در اين هنگام چشم عابد به اندام موزون و جمال دل فريب او افتاد. هر چه خواست خود را نگه دارد ممكن نشد. از معبد بيرون آمده او را برگردانيد و داستان گرفتار شدن خود را شرح داد. عابد هفت شبانه روز با او بسر برد.
محمد شكوهي
........................ ادامه در مهر بر لب زده...................
محمد شكوهي
-
رزگل
جالب بود ...به عبارتي نبايد حتي از كوچيكترين نيكي ها هم غفلت كرد حتي اگر يه لبخند باشه