پيام
.: حسين :.
89/4/21
محمد شكوهي
«...آخرين ايّام حياتِ او به بيماري ميگذشت... تب، آني رهايش نميكرد. در اين اثنا زلزلههاي پياپي، « قونيه» (شهر محلّ سكونت مولانا) را ميلرزاند، مردم از بيم زلزله پيش مولانا آمدند، او تبسّم كنان گفت: « مترسيد، شكم زمين گرسنه است و دنبال لقمهاي چرب مي گردد، به زودي اين لقمة چرب را ميربايد و از لرزيدن باز ميايستد » و به همين مناسبت در آن ايام غزل زير را ساخت:
محمد شكوهي
.............ادامه در مهر بر لب زده.............................