پيام
آقا محمد حسين
89/4/26
محمد شكوهي
در سالهايي که در حوزه نجف اشرف مشغول تحصيل علم بودم مرتب از ناحيهي مرحوم والدم هزينهي تحصيلم به نجف ميرسيد و من فارغ البال مشغول بودم تا آنکه چند ماهي مسفر ايراني به عراق نيامد و خرجي من تمام شد.
محمد شكوهي
در همين وضع روزي مشغول مطالعه بودم و دقيقاً در يک مسألهي علمي فکر ميکردم که ناگهان بيپولي و وضع روابط ايران و عراق رشتهي مطلب را از دستم گرفته و به خود مشغول کرد. شايد چند دقيقه بيشتر طول نکشيد که شنيدم درب منزل را ميکوبند در حالي که سر روي دستم نهاده و دستم روي ميز بود،
محمد شكوهي
.................ادامه در مهر بر لب زده..........................