گفتند: در حرم سید الشهدا ( علیه السلام ) شیخى را دیدند که نزد سید جلیلى نشسته بود و او درباره ى ظهور امام زمان ( علیه السلام ) سخن مى گفت . شیخ هم با ذهن خالى و بدون توجه گفت : بعضى منکر هستند. ایشان فرمود: بله به خدا قسم خواهد آمد و از آن ها انتقام خواهد گرفت . شیخ گفت : آیا من ظهورش را درک مى کنم ؟ رگ هاى سید سرخ شد و فرمود:
ان عیشک الله .
اگر خدا عمرت دهد.
این که در زمان غیبت به خواندن دعاى اللهم عرفنى نفسک ...سفارش شده است ، ظاهرا سرى دارد . هم چنین سفارش شده است که این دعا نیز خوانده شود:
یا الله یا رحمان یا رحیم ، یا مقلب القلوب ، ثبت قلبى على دینک .
اى رحمت گستر،اى مهربان ،اى زیر و رو کننده ى دل ها، دلم را بر دینت استوار بدار.
-----------------------------------------------------------------------------
غیبت را انتخاب مى کردم ...
آقایى مى پرسید: اگر خداوند اجازه مى داد که از میان محرمات یکى را انسان مرتکب شود، و ما را در آن مخیر مى کرد، به نظر شما آن کار حرام کدام است ؟ هر کس حرامى را مى گفت ؛ ولى خود او مى گفت : من غیبت را اختیار مى کردم ؛ زیرا آتش و سوز دلم خاموش نمى شود و از غصه ها راحت نمى شوم ، مگر این که اسم طرف را در بدگویى و عیبگویى ببرم ؛ لذا اگر خدا اجازه مى داد از میان گناهان یکى را اختیار کنم ، غیبت را انتخاب مى کردم .
----------------------------------------
اگر توفیق و دستگیرى خدا نباشد، مگر کارهاى اختیارى انسان انجام مى گیرد؟! باید دستگیرى و توفیق از ناحیه ى خدا باشد، تا با اعمال اختیار و اراده از ناحیه ى بنده ، کارهاى اختیارى انجام گیرد. تازه انجام افعال اختیارى مشروط به بقاى حیات و صحت و عدم موانع است . مثلا براى انجام نماز باید بنده ساجد و ... باشد و عنوان سجود به قیام مبدل شود و شخص قائم ، راکع و ساجد گردد، این ها هم همه از او تعالى و به او است ؛ زیرا وجود و ایجاد، تا چه رسد به حرکات و سکنات ، به او است ؛ چنان که مى فرماید:
و ما رمیت اذا رمیت و لکن الله رمى
آن هنگام که [سنگریزه ها را ] پرتاب نمودى ، این تو نبودى که انداختى ، بلکه خدا انداخت .
ما همین اندازه مى دانیم که خداوند امر فرموده و نهى کرده و ما در فعل و ترک مضطر نیستیم و بین افعال مضطر و غیر مضطر فاصله است . همین مصحح عقوبت است . و نیز بالوجدان ثابت است که خود را در مورد تکلیف ، فاعل ما یشا و مختار و خالق فعل مى دانیم ، حال این که همگى مخلوق خداست و اختیار بنده نیز بر فرض ابقاى خداست و باید خدا او را باقى بدارد تا فعل را عن ارادة و اختیار انجام دهد. و انسان فاعل ما به است نه فاعل ما منه ولى خیال مى کند که فاعل ما منه است و این که فعل از او صادر مى شود، و حال این که نمى داند چه قدر طول مى کشد و یا به آخر مى رسد یا نه و یا موفق به انجام کار تا به آخر مى شود یا نه ؛ با این که از اول قصد انجام فعل تا آخر آن را دارد .
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...