مى گویند: آقایى ، مرحوم شربیانى را در خواب دید و از ایشان پرسید: مقام شما بالاتر است ، یا مقام مامقانى (رحمه الله) ؟
ایشان فرمود: مقام آقاى مامقانى ( رحمه الله ) از مقام من بالاتر است ؛ زیرا شؤون ریاست نگذاشت من به آن مقام برسم .
-----------------------------------------------------------
چهل روز هسته ى خرما را مى خوردیم !
یکى از کسانى که ما در زمان خود درک کرده ایم ، مرحوم آقا شیخ محمد حسین کاظمینى صاحب شرح شرایع و مرجع عرب ها بود که به اهل علم ، ورق نان مى داد.آقاى شیخ مهدى خالصى ( رحمه الله ) که از فضلاى کاظمین بود گفت : آقا شیخ محمد حسین کاظمینى ( رحمه الله ) روزى یک ورق به ما مى داد که فقط براى نان ما کافى بود، و ما دو نفر عائله بودیم با مادرم ، با خود گفتم : نزد آقاى شیخ محمد حسین کاظمینى ( رحمه الله ) بروم تا آن را بیشتر کنند . به خانه ى ایشان رفتم و دیدم علویه کتاب جواهر را مى خواند و ایشان مى نویسند . دستور دادند علویه داخل اندرون شوند . عرض کردم : آقا، یک ورق کافى نیست ، دستور بدهید دو برابر شود، تا با آن مقدارى هندوانه هم بخریم .ایشان ما را امر به صبر و زهد و قناعت کردند، بعد حال خودشان را نقل کردند و گفتند: ما در ایام تحصیل در نجف اشرف چه سختى هایى را مى کشیدیم ، به حدى که زمانى در حجرات بالاى مدرسه مرتضویه بودیم ، چهل روز بر ما گذشت که هیچ خوراکى نداشتیم ، و ما در این مدت هسته هاى خرما را مى خیساندیم و مى خوردیم !آیا ما مى توانیم بیست روز بدون نان زندگى کنیم ؟!ده روز چطور؟!
سرانجام گویا مرحوم کاظمینى قبول کرده بودند و به مرحوم خالصى حواله داده بودند.
------------------------------------------------------------------------
ایتام آل محمد ( صلى الله علیه و آله و سلم ) را به که سپرده اند
میرزاى شیرازى بزرگ ( رحمه الله ) طلاب غیر مستعد را که تشخیص مى داد اهل اجتهاد نیستند، وقتى جامع المقدمات و رساله عملیه را یاد مى گرفتند، براى ارشاد و تعلیم مسایل و اصلاح قرائت نماز مردم به محل هاى خودشان مى فرستاد .در هر حال ، تعلیمات عوام و ایتام (آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین) را به که سپرده اند؟!
عرب هاى بادیه نشین که دارایى نداشتند تا از یک روحانى جهت تبلیغ احکام دعوت و پذیرایى کنند، براى رکوع و سجود، جست و خیر مى کردند!
عالمى که در قم (در مسجد محله اى ) نماز اقامه مى کرد و احکام را بیان مى نمود، مى گفت : از مردم محله و اهل مسجد یک پول هم نمى رسد، ولى هر وقت به آن مسجد مى روم از جاهاى دیگر حواله مى رسد، و هرگاه نمى روم قطع مى شود!اهل علمى که مشغول کار خود بوده اند، معجزات دیده اند!
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...