نقل کرده اند که روزى به ایشان گفته شد فلان شخص به شما ناسزا مىگوید، ولى ایشان به گفته آن شخص اعتنایى نکردند. مرتبه دوم نیز به ایشان گفتند، باز آن مرحوم هیچ توجهى از خود نشان نداد. چند مرتبه به او این مطلب را تذکر دادند و ایشان اعتنایى نکردند.
فردى که خبر مىآورد با خود پنداشت: حتماً آقا میرزا محمد تقى شیرازى باور نمىکند. بنابراین دور هم جمع شدند و خدمت ایشان رسیدند و از آن مرحوم اجازه خواستند که به سخن آنان توجه کند. بعد مطلب را خدمت ایشان عرض کردند و به آن مرحوم گفتند: «آقا، شما هنوز باور نمىکنید که این شخص به شما ناسزا مىگوید و احتمال نمىدهید که یکى از این حرف ها درست باشد؟ ایشان در پاسخ فرمودند: چرا باور مىکنم.
آنان مىخواستند آقا میرزا محمد تقى شیرازى با آن شخص - که فاسق بود - برخورد منفى داشته باشد، ولى میرزا فرمودند: براى من ثابت نشده است که این شخص انسان فاسقى است، زیرا من الگوى کامل دین و امام معصوم نیستم و مردم نباید به من عقیده داشته باشند. این مطلب را از کسى نقل مىکنم که خود از آقا میرزا محمد تقى شیرازى نقل کرده است و مىخواسته ایشان را بر ضدّ شخص دشنام دهنده تحریک کند. آقا میرزا محمد تقى شیرازى فرموده بودند: آیا مىتوانید براى من ثابت کنید که این شخص با وجود اینکه اعتقاد داشته که من انسان خوبى هستم، به من ناسزا گفته است تا کار او معصیت باشد؟ زیرا معصیت باید فاعلى باشد تا موجب گناه شمرده شود و اگر فاعلى نباشد گناه محسوب نمىشود. شاید او معتقد است که من انسان بدى هستم و به خیال خود مىخواهد نهى از منکر کند. اگر شما بتوانید ثابت کنید که با وجود اینکه مرا آدم خوبى مىداند ناسزا مىگوید، آن زمان بنده هم باور مىکنم که او شخص فاسقى است.
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...