خداى متعال در موارد بسیار به ظالمان مهلت داده ودر عقوبت آنان شتاب کرده است. در برخى از موارد خداى متعال به سبب ظلم ستمگران حکم خود را تغییر داده است. براى نمونه مى دانیم که سیزده سال پس از بعثت وقتى مشرکان قصد جان پیامبر را کردند، حضرت در لیله المبیت حضرت امیر علیه السلام را به جاى خود نهادند. آن جناب به نیکى مى دانستند که هشت سال بعد پیروزمندانه به این شهر بازخواهند گشت ولى به هر حال شهر مکه شهر ایشان ونیاکان بزرگوارشان بود واین خروج اجبارى براى حضرت ناگوار بود. به همین دلیل خداى متعال بر شهر خود وخانه اى که نام مبارک خود را بر آن نهاده بود غضب کرد وبیتوته شبانه در این شهر را مکروه گردانید. در روایات آمده است که رسول خدا وپس از ایشان امیرمؤمنان نیز هرگاه به حج مشرف مى شدند روزها را در مکه مى گذراندند وشب به بیرون مکه مى رفتند ودر مکه نمى ماندند. این در حالى بود که در آن روزگار رفت وآمد آن کار آسانى نبوده است. به هر حال فقها امروزه مى گویند کسى که به حج یا عمره مى رود مستحب است که شب در مکه نخوابد.
شاهد ما در این ماجرا این است که خداى متعال به سبب اندوه پیامبر خود بدین سان حتى بر خانه وشهر خود غضب نموده است.
شاهد دیگر این سخن ماجراى قوم صالح است که قرآن مجید درباره آنان فرموده است:
«فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّ هَا»؛ آنان ناقه را پى کردند وپروردگارشان به سبب این گناه سرزمینشان را درهم کوبید وبا خاک یکسان کرد.
فاء در «فَدَمْدَمَ» به اصطلاح ادبى، بر ترتیب اتصالى دلالت دارد. در تاریخ آورده اند که قوم ثمود آن ناقه را در روز کشتند وخداى متعال مهلتشان نداد ودر همان شب آنان را به کیفر رساند.
در حقیقت فرشتگان الهى چنین ماجراهایى را دیده بودند واز آن جا که مى دانستند ماجراى عاشورا از همه این وقایع عظیم تر است از خدا خواستند مانع وقوع این رخداد شود.
در زمان پهلوى اول که برگزارى عزادارى امام حسین ممنوع بود مردم قم نیمه هاى شب در خانه ها وبه صورت کاملاً پنهانى به سوگوارى مى پرداختند وپیش از سپیده صبح متفرق مى شدند. یکى از پیرمردها نقل مى کرد که یکى از مأموران دولتى روى سقف بازار قم ایستاده بود وخانه هاى شهر را وارسى مى کرد تا اگر چراغ روشن یا رفت وآمدى ببیند که نشان از مجلس عزادارى دارد مانع شود وگزارش دهد. هنوز هم روى سقف بازار دریچه هایى دایره وار براى عبور نور وهوا قرار دارد. او از داخل دریچه سرش را به سمت پایین فرو برد تا نشان یک مجلس سوگوارى را به همکارش بگوید که بى اختیار از بالاى سقف بر روى زمین سقوط کرد وصداى غریبى داد. او را به بیمارستان بردند وپیش از اذان صبح به درک واصل شد.
غرض این که شواهد این معنا بسیار است. همان قدر که اقامه شعائر حسینى وخدمت به دستگاه سیدالشهدا علیه السلام اجر ومقام عظیم دربر دارد، مبارزه با آن وتشکیک در این امور وآزردن سوگواران حضرت با عذاب دردناک توأم است. کسانى که با امام حسین علیه السلام مبارزه مى کنند یا در سوگوارى هاى حضرت به شبهه افکنى مى پردازند ومردمان را دلسرد مى کنند انصافاً دست به کار خطرناکى مى زنند وباید از این کار بترسند. چنین چیزى به راستى جاى ترس بسیار دارد.
سوگوارى هایى که در نقاط گوناگون زمین به زبان ها وشکل هاى گوناگون صورت مى گیرد از حد شمار بیرون است ولى خدا مى داند که سوگوارى هایى که در میان فرشتگان وساکنان عالم بالا صورت مى پذیرد بسیار بسیار بیشتر است. بکوشیم ما نیز در این میان سهمى داشته باشیم وبه جاى تشکیک یا دل سپردن به نغمه هاى سرد شبهه افکنان در شمار سوگواران واقعى حضرت باشیم وهر رنج واندوهى را در این راه به جان بخریم وبه حساب مولایمان سیدالشهدا علیه السلام بنویسیم وداورى درباره برخى از انواع عزادارى ها را به مجتهدان وخبرگان کار بسپاریم.
از خداى متعال مى خواهم ما را در شمار خادمان حضرت قرار دهد وسوگوارى هایمان را به احسن وجه بپذیرد
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...