سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

 آیت‌الله جوادی آملی این کشور را ترس از دوزخ اداره نکرد، این کشور را شوق به بهشت هم اداره نکرد؛ این کشور را عشق به حسین و عشق به قرآن و عترت اداره کرد...جریان عاشورا سرمایه رسمی این مملکت است.
ولایت عشق حسین بن علی(ع) در این است که از همه علم‌های حصولی گذشت،‌ به علم حضوری رسید و همه مفهوم و معقول را مشهود کرد. آنچه را دیگران می‌فهمیدند، او می‌بیند. گرچه از آن حضرت نقل نشده است: مَا کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه(1)؛ لکن روشش، روش علوی است. گرچه از آن حضرت نقل نشده است که خدای سبحان را چشم نمی‌بیند، لکِنْ تُدرِکُهُ القُلُوبْ بِحَقائِقِ الایمان(2)؛ ولی روش او، سنّت او، سیرت او همین کلام علوی (ع) است. پس وجود مبارک حسین بن علی بن أبیطالب(ع) با دلمایه عشق آمده، بساط کربلا را پهن کرد؛ نه با سرمایه علم حصولیِ حکمت و کلام، و بحث‌های عادی علم حصولی جهاد و مانند آن.
لذا وقتی به آن حضرت گفتند عراق آشوب است، حجاز در دست فتنه است؛ شما مقداری آرامتر سخن بگوئید، یا به جای امن بروید؛ به ابن حنفیه فرمود: اگر در تمام کره زمین جائی برای ماندن منِ حسین بن علی نباشد، من اهل بیعت نیستم؛ لُو لَمْ یَکُنْ لِی فِی الدُّنیا مَلجَأ وَ لا مَأوی لَمَا بایَعتُ یَزیدَ بنَ مُعاوِیه(3). چنین فکری با معادلات ریاضی و با مصلحت سنجی و با سلامت نفس و با تقیه و امثال ذلک هماهنگ نیست!
او تنها تهذیب نفس نکرد، این تَضحیة نفس کرد؛ یعنی جان را قربانی کرد. بعضی می‌کوشند که باشند، ولی پاک. برخی می‌خروشند که جان را تَضحیه کنند. بین تهذیب نفس و بین تَضحیة نفس همان فرقی است که بین جهاد اُوسط و اکبر است. در تهذیب نفس انسان می‌کوشد باشد، ولی عادل باشد. در تَضحیه می‌کوشد اُضحیه بدهد، قربانی بدهد؛ می‌خواهد نباشد! می‌خواهد که نخواهد؛ اراده‌اش بر این است که چیزی طلب نکند، مطلوب او این است که چیزی نخواهد. این بارگاه، بارگاهی نیست که هر کسی بتواند به آن بار یابد! این ساحت انسان‌های کامل، چون حسین بن علی بن أبیطالب (ع) است.
عزاداران سالار شهیدان، کسانی که در احیای مراسم کربلا تلاش و کوشش کرده‌اند؛ خواه ادیبان ادب پرور این سرزمین که با نثر و نظم درباره حسین بن علی (ع) سخن گفتند و قلم زدند و بیانی ارائه کردند و شعری آفریدند؛ یا واقفان موقوفات، یا بنیانگذاران مراکز مذهب، یا سازندگان و معماران حسینیه‌ها و سقاخانه‌ها، و یا سینه‌زن‌ها و نوحه کننده‌ها و ناله کننده‌ها؛ همه اینها مانند بحث های مسأله پرستش خدا، 3 گروهند؛ عده‌ای این کارها را انجام می‌دهند، تا از عذاب الهی برهند؛ در قیامت نسوزند. سعی شان مشکور، اجرشان هم با خدا؛ به مقصد می‌رسند، اما این بخشی از راه است. عده‌ای تلاش و کوشش‌شان این است که بهشت بروند، و مشتاق جَنّاتٌ تَجرِی مِنْ تَحتِهَا الأنهار(4) اند؛ آنها هم سعی‌شان مشکور، و در پیشگاه ذات أقدس إله مأجورند. امّا گروه سوّمی هستند که در مراسم احیای عاشورای حسینی و کربلای پسر پیغمبر (ص)، روی محبت و روی عشق این مراسم را احیاء می‌کنند؛ نه برای ترس از دوزخ، نه برای رسیدن به بهشت!
بالاتر از ترس از دوزخ، و برتر از شوق به بهشت؛ عاشقانه با سالار شهیدان داد و ستد کردن، بلکه با خدای حسین (ع) داد و ستد کردن است. که اگر آن مسأله عشق تجلّی کرد، جریان دفاع مقدّس محصول آن خواهد بود. این کشور را ترس اداره نکرد، این کشور را شوق به بهشت اداره نکرد؛ این کشور را عشق به حسین و عشق به قرآن و عترت اداره کرد. چون آن جوانی که تازه دوران زِفاف را پشت سر گذاشت،‌ همه اینها را رها کرده؛ همسرش که باردار بود، را به خدا سپرده، به میدان رفته و در میدان مین قطعه قطعه شده؛ هیچ هدفی جز عشق حسینی و عشق با ذات أقدس إله نداشت! آنچه که شما در عملیات این دفاع مقدّس مشاهده کردید، قسمت مهمّش عشق به ذات أقدس إله بود، عاشقانه خون دادن بود، عاشقانه جنگیدن بود. آنکه می گوید: من پلاک نمی خواهم؛ می خواهم بی‌نشان رخت بر بندم، تا با بی نشان مرتبط بشوم؛ او برای ترس از جهنّم یا شوق به بهشت جان نداد، او نثار و ایثار را برای اینکه محبوبی جز ذات أقدس إله ندارد، پذیرفت؛ و دیگر هیچ.
هر چه بیشتر مراسم حسینی را عارفانه و عاشقانه احیاء کنند، بازدهش در دنیا و در آخرت بیشتر است؛ و بهترین اثر او همین دفاع مقدّس است، و کشور را عشق به شهادت حفظ کرد. و گرنه دیگران انقلاب می‌کنند؛ همین که مقداری شهید داده‌اند، قیام شان اُفت می‌کند. قبل از انقلاب اسلامی، ایران هر وقت قیامی کرد؛ در نهضت‌هایش، در جنبش‌هایش؛ چون نام حسین بن علی(ع) نبود، مسأله شهادت و نثار و ایثار نبود، اُفت می‌کرد. اما انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره) چون بر اساس عشق و شهادت و ایثار و نثار کربلا و حسین بود؛ پیروز شدند، در دفاع مقدّس پیروز شدند و... غرض آن که جریان عاشورا سرمایه رسمی این مملکت است.
این حرف‌های حسین بن علی(ع) را علماء در جلسات خصوصی باید برای حوزویان و دانشگاهیان بیان کنند. و سایر اساتید و فضلاء هم برای توده مردم بخش عمیق معرفتی و اخلاقی حسین بن علی(ع) را آمیخته با حماسه بگویند، مداحان و سرایندگان هم سعی کنند آنچه که بوی عظمت می‌دهد، و شکوه را در اذهان ترسیم و تصویر می‌کند، آنها را به مردم بازگو کنند؛ تا إن شآءَ‌ الله عزیزان ما، جوانهای ما در روز عاشورا که با پای برهنه عزاداری می‌کنند، با شور حسینی به سر و سینه می‌زنند؛ دیگر آن آهن بی خاصیّت را حمل نکنند! این وظیفه علماست که بگویند، وظیفه مبلّغین است که بگویند، وظیفه ادیبان است که بسرایند، وظیفه خوانندگان است که در خواندن‌شان تشریح کنند، تبیین کنند؛ تا این عزیزان هم که عاشقانه در پیشگاه حسین بن علی(ع) سر می‌ستایند تا سربلند بشوند، اینها بیش از گذشته و بهتر از گذشته این مراسم را احیاء کنند ...

.....................................
(1) الکافی / ج 1 / ص 98
(2) نهج البلاغه / خطبه 179
(3) بحار الأنوار / ج 44 / ص 329
(4) بقره /