سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

پدر شهید مطهری
شهید مطهری می گفت:« از وقتی یادم می آمد، می دیدم هیچ وقت نمی گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد. شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابید و حداقل دو ساعت مانده به طلوع صبح بیدار می شد و حداقل قرآنی که تلاوت می کرد یک جزء بود و با فراغت وآرامش، نماز شب می خواند. حالا تقریباً صد سال از عمرش می گذرد، هیچ وقت نمی بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد.... اینها دل را زنده می کند آدمی که می خواهد از چنین لذتی بهره مند شود، ناچار از لذت های مادی تخفیف می دهد تا به آن لذت عمیق تر برسد» 
فرزند استاد مطهری(رحمه الله) نیز ضمن تشریح وقایع شب شهادت استاد، چنین می گوید:
«آن شبی که خبر ترور را شنیدیم همگی تا صبح بیدا بودیم. ساعت دو و نیم بعد از نیمه شب بود که زنگ ساعتی که ایشان را مطابق معمول برای نماز شب بیدار می کرد، به صدا در آمد، ولی دیگر او در قید حیات نبود. او نماز شبش را در میان خون مطهرش، زودتر از موعد نماز شب، در تاریکی خیابان خوانده بود.»
رهبر معظم انقلاب، در خاطرات خود از شهید مطهری، می فرماید:
ایشان هنگامی که به مشهد می آمدند، گاهی اوقات به منزل ما می آمدند. اتاقی که ایشان شب ها می خوابیدند، با یک در، با اتاقی که من خوابیدم فاصله داشت. ایشان همیشه وقت خواب مقید بود به خواندن قرآن. صدای ایشان را می شنیدم که در هنگام تهجد و نماز شب خواندن، گریه می کردند .بعدها از دوستان قدیمی ایشان شنیدیم که ایشان از همان زمان طلبگی هم نماز شب می خوانده و اهل تهجد بوده است