در ذیل آیه «ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم و اخرین» در کتاب کافی از امام باقر(ع) روایت شده است: «هو الدعاء و افضل العبادة الدعا» در آیه به کسانی که از عبادت حق سرباز زده و بزرگی می ورزند، جهنم وعده داده شده است و امام باقر(ع) سرباز زدن از عبادت را دوری از دعا می خواند و می فرماید: «دعا برترین عبادتهاست.»
در حدیث نبوی نیز آمده است: «الدعا مخ العباده...؛ دعا مغز و عصاره عبادت است.» بنده با دعا فاصله خود را با خدا طی می کند و با تقرب به خداوند، هم از تیرگی و تباهی بیرون آمده و نورانی می شود و هم از رحمت خدا بهره مند می گردد.
رفع موانع و کلید رحمت خدا
همان گونه که خدای تعالی به بندگان نزدیک است، رحمت و افاضه او نیز عام و شامل است و بر همگان به نحوی یکسان نازل می شود و از جانب حق منعی برای استفاده از آن نیست؛ بلکه فیض او مشتاق وصول به همگان است و هر منعی که هست، از ناحیه ادبار بندگان است و بنده با درخواست خویش، در رحمت را بر خود می گشاید. از امیرمؤمنان علی(ع) روایت شده است: آن گاه که قضای الهی بر کسی محکم شده باشد، با دعا و درخواست بنده آن قضا بازمی گردد؛ پس دعا را زیاد نما که کلید هر رحمتی است و هر حاجت به آن روا شود و به آنچه نزد خداوند سبحان است، جز دعا نمی توان رسید.
به درستی که هیچ دری نیست جز آن که با کوبیدن بسیار بر صاحب آن باز شود. در روایتی دیگر، ابی اولاد از ابی الحسن(ع) نقل کرده است: هر بلایی که بر بنده مؤمن نازل شود، اگر حق تعالی دعا را به آن بنده الهام کند، رفع بلا نزدیک و سریع است و اگر بنده در دعا کوتاهی کند، بلا طولانی خواهد بود. پس هرگاه بلا بر شما نازل شد، با دعا و تضرع نزد او پناه برید.
* زبان دعا
دعا و درخواست از خدا گاه به زبان قال است و گاه به زبان حال؛ و فراتر از این دو لسان استعداد است. زبان حال همان است که به گفتار و شنیدار حاصل می شود و زبان حال از چهره و حالت انسان نمودار می گردد؛ مانند تشنه کامی که عطش از سیمای او آشکار است و زبان استعداد زبان فطرت و جود آدمی است. زبان استعداد به سر و باطن وجود انسان و به گزینشی باز می گردد که آدمی در نهاد و نهان خود دارد. این گزینش و انتخاب که به تعبیر اهل معرفت به عین ثابت آدمی مربوط است، گاه از معرض نظر و توجه خود انسان نیز به دور می ماند و آدمی از شناخت آنچه واقعاً طلب نموده و یا می نماید، غافل می شود. زبان قال به سهولت و زبان حال با نظر و نگاه شناخته می شود؛ ولی زبان استعداد در اغلب موارد مخفی و پنهان می باشد. اگر بین زبان قال با زبان حال میان این دو با زبان فطرت و استعداد فاصله بیفتد، دعا و درخواست گرفتار مشکل است. دعای با زبان قال آنگاه که با حال و استعداد همراه باشد، دعای غافلانه است. از امیر بیان، علی(ع) روایت شده که فرمودند: خدای تعالی دعای قلبی را که سرگرم و غافل است، قبول نمی کند. همچنین، امام صادق(ع) فرموده اند: «هنگامی که خدای تعالی را می خوانی، با قلب خود به سوی او روی آور. خواندن به زبان باید با حال و بلکه با حقیقت و قلب آدمی باشد.»
خواجه عبدا... انصاری در باب همراهی زبان قال و لسان حال و استعداد می نویسد: «دانسته به خرابات شدن رواست و ندانسته به مناجات رفتن خطاست. بهشت را به بها نمی دهند، اما به بهانه می دهند. حال بهانه است و قال افسانه است، سالک آن است که باشد از این هر دو بر کرانه، طاووس را رنگ باید و رفتار عندلیب را آهنگ باید.» انسانی که زبان به دعا می گشاید، باید اولاً به آنچه می طلبد واقف باشد و به آن کسی که حقیقت می بخشد روی آورد. اگر از بخشنده حقیقی یعنی از حق تعالی طلب شود، او طرف معامله نیست، بلکه آنچه از او خواسته شود به بهانه طلب پاسخ داده می شود. کسی که شناخت درستی از خود و خداوند ندارد و خود را طرف تقاضا و درخواست قرار داده و از آن پس با اعتماد به راز و نیاز و یا کار و تلاش خویش زبان به گفت و گو می گشاید، اهل قال است و اهل قال در افسون و پندار خود گرفتار است. زبان قال آن گاه به کار می آید که حکایت از حال و استعداد باشد، همانگونه که رنگ طاووس از باطن وجه او ظاهر می گردد و آهنگ عندلیبی از حالت درون او خبر می دهد.
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...