یکی از شاگردان علامه طباطبایی، جلسه درس و بحث ایشان را الگویی آموزشی و بسیار مفید برای حقجویان میداند و میفرماید: «علامه خیلی آرام و آهسته تدریس میکرد. از پراکندهگویی پرهیز داشت. در عوض، کمگوی و گزیدهگو بود و بحثها را با عباراتی کوتاه، اما متین و محکم بیان میکرد. وقتی میخواست درسی را آغاز کند، نخست موضوع را روشن و ابعادش را تشریح میکرد و بعد به استدلال در مورد آن میپرداخت. اگر حتی میخواست نظر فردی را رد کند یا مورد انتقاد قرار دهد، از عبارات ملامتگونه و سرزنش کننده استفاده نمیکرد. جلسه درس ایشان به صورتی بود که اگر شاگردی به درس ایشان انتقادی داشت، با مهربانی سخن او را گوش میداد و با کمال احترام او را متقاعد میکرد. علامه از اینکه با صراحت بگوید نمیدانم، ابایی نداشت. بارها اتفاق میافتاد که میگفت باید این موضوع را ببینم یا اینکه لازم است در خصوص آن فکر کنم، بعد جواب دهم».
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...