گویند: در ایامى که شیخ بهایى (رحمت الله علیه ) جهت زیارت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) به نجف اشرف وارد شد. روزى به دروس مولانا احمد مقدس اردبیلى حاضر شد، دید که مقدس از جهت شکسته نفسى و تواضع ، به طورى خود را در میان شاگردان مخفى مى کند که کسى فرق نمى گذارد استاد کدام است و شاگرد کدام . و بدون این که در صدر مجلس باشد در میان شاگردان ، مشغول درس دادن مى باشد و صدر مجلس از وجود ایشان خالى است .
شیخ بهایى از این همه تواضع و شکسته نفسى او تعجب کرد. با اصرار و خواهش ، استاد را آورده و در صدر مجلس نشانید. در این اثنا صدایى شنید که با تلاوت بلند این آیه شریفه را مى خواند. «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»؛ ما این خانه آخرت (بهشت جاوید) را براى آنان که در زمین اراده علو و برترى ، فساد و سرکشى را ندارد مخصوص گرداندیم و حسن عاقبت از آن پرهیزکاران است .
بعد از خوانده شدن این آیه ، هر چه گشتند شخص گوینده را نیافتند و از شنیدن آیه لرزه بر اندام مقدس اردبیلى افتاد و رنگش متغیر شد. گریه کنان و با حال ناراحتى برخاست و دو مرتبه در میان شاگردان خود نشست و باز مشغول درس و بحث خود شد.
در خود کمال و منزلتى هر که را که هست
بــر صــدر اخـتـیــار کــنـــد آسـتـــانـه را
تـــــــواضــــع ســـر رفــعــــــت انـــدازدت
تـــکــــبـــر بـــه خـــاک انـــدر انــــدازدت
تــواضـــع است دلــیل رسیــدن به کمــال
سواره چون که به مقصد رسد پیاده شود
مُهر بر لب زده
بعضی چیزها را نمی شود تعریف کرد. خودت باید حس کرده باشی. یکی از این بعضی چیزها، لذتِ خواندن یک کتاب خوب است. یک داستان خوب، یک مجموعه شعر خوب و یا حتی یک مجموعه خاطرة جاندار و خواندنی. کتاب فضیلت های فراموش شده جز این دسته آخری است. یک مجموعه خاطره و حکایت که حسینعلی راشد، خطیب و واعظ معروف پیش از انقلاب، از احوال پدر ساده و عارفش، ملاعباس تربتی نوشته است. این کتاب، برخلاف اکثر متن های مشابه اش اصلا سخت و پیچیده یا پر از حکایت های عجیب نیست. کتاب خیلی ساده است. چیزهایی را تعریف می کند که همه مان بلدیم، چیزهایی مثل خوش قولی، مثل با محبت بودن یا هوای دیگران را داشتن. شخصیت یک آدم عارف، از توی همین چیزهای ساده درمی آید. یک عارف ملموس دم دست. یکی مثل خودمان. مثل خودمان، منتها باخداتر. یکی که می شود مثل او شد. یکی که می شود ماجراهایش را خواند و لذت برد. لذتی از آن نوع که نمی شود تعریف کرد و اگر بخواهی تعریف کنی، یک همچین چیزی از آب درمی آید:
ملاعباس تربتی معروف به حاج آخوند حدودا سال 1310 قمری (1250 شمسی) به دنیا آمد. اهل روستای کاریزک در 15 کیلومتری تربت حیدریه بود. مدتی در حوزه علمیه مشهد درس خواند و بعد به خواست پدر به روستا برگشت. همان جا کشاورزی می کرد و نماز جماعت می خواند و آخر هفته ها را هم می رفت مشهد و دنباله درس را می گرفت. در جوانی، سفری به کربلا رفت و در آن جا محضر آخوندخراسانی- از رهبران مشروطه- را درک کرد.
خود شیخ عباس هم در جریان مشروطه از فعالان نهضت بود. در زلزله معروف تربت حیدریه (سال 1301 شمسی) به تنهایی، تمام امور امدادرسانی به زلزله زدگان را مدیریت کرد.
بیشتر عمرش را در روستاهای تربت حیدریه به کشاورزی گذراند. شخصیت او آمیزه ای از معنویت و تواضع و تأثیرگذاری بود. تمام فرایض شرعی را انجام می داد و مرجع اهالی منطقه بود. وطن پرست بود و وقتی شاهنامه می خواند، گریه می کرد.
پسرش حسینعلی راشد می گوید:
پدرم دنیاداری را به ما نیاموخت. امام خمینی که او را دیده بود، می گوید: این مرد جز خدا چیزی را نمی دید.
علامه فروزانفر که همشهری او بوده، می گوید: دنیا به دور این مرد نگشته. شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان پای منبر وعظ او می نشسته؛ مردم تربت حیدریه بیش از اندازه به او اعتقاد داشتند؛ بعضی ها کراماتی هم به او نسبت می دهند. اما پسرش می گوید: تواضع عجیبش بود که او را بین مردم محبوب کرده بود.
کرامت واقعی همین بود. سال 1362 قمری (مهر 1322 شمسی) در منزل خودش درگذشت و در حرم امام رضا(ع)، در صحن آزادی دفن شد. دیدید چقدر ساده بود؟ حالا خودتان کتاب را باید بخوانید.
نوشته احسان رضایی
تنظیم: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
عنایت امام حسین علیه السلام به مرحوم حاج اسماعیل دولابی
آیت ا... مبشر کاشانی در مورد علم اهل بیت علیه السلام فرمودند: ائمه طاهرین، صاحبان علم هستند و هر فردی که قصد عالم شدن و بهره گرفتن از دانشی را دارد، تنها از طریق آنها است که به او عنایت میشود و اگر میبینید آیات قرآن در مورد نعمات الهی و بهشت سخن میگویند، مقصود همان معارف الهی هستند که در آنجا نصیب مؤمنان میشود. ایشان در ادامه همین بحث از باب نمونه فرمودند: جناب آقای حاج اسماعیل دولابی که برداشتهای زیبا و خوبی از آیات و روایات داشتنهاند به این دلیل بوده است که وقتی در ایام جوانی به زیارت عتبات عالیات در کشور عراق میروند و به محضر مبارک امام حسین علیه السلام در کربلا مشرف میشوند، کنار ضریح مقدس، از آن حضرت طلب علم و معرفت میکنند. ایشان در آن حال که بسیار منقلب هستند، ناگهان مکاشفهای برایشان پیش میآید و میبینند دست مبارکی از ضریح مقدس خارج شد و سیبی را داخل سینه ایشان قرار داد. آنگاه متوجه میشوند که امام علیه السلام به ایشان عنایت فرمودهاند و آن معارفی را که بیان میکردند از حضرت سید الشهدا علیه السلام داشتند و آن سیب هم معنیاش همان معارف و علوم بود
آخوند ملا محمد کاشی
آخوند ملا محمد کاشی، استاد مرحوم آقا نجفی قوچانی، هنگام سحر، بسیار مخلصانه و با حضور قلب و سوز و گداز به نماز می ایستاد. یکی از روزها، شخصی، طلبه ای را پس از پایان درس ایشان به حضورشان آورد و گفت: آقا! این شیخ می گوید شب گذشته از در و دیوار، صدای «سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه والروح » شنیده است و به چشم خود، شما را به سجده دیده و ذکر در ودیوار را از پس ذکر شما شنیده است.
مرحوم آخوند در پاسخ گفت: اینکه در و دیوار ذکری را تکرار کنند، دور نیست؛ مهم این است که گوش او برای شنیدن این ذکرها شنوا شده است.
شیخ مفید
داماد شیخ مفید و شاگرد او، درباره ایشان گفته است که شب های مختصری می خوابید و باقی را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید می گذرانید.
.ملا محمد تقی برغانی قزوینی؛ مشهور به شهید ثالث
ایشان همیشه از نصف شب تا طلوع صبح در مسجد خود، به مناجات و ادعیه و تضرع و زاری وتهجد اشتغال داشت و مناجات خمس عشره را از حفظ می خواند و بر این شیوه پسندیده استمرار داشت.
وی در نیمه شب های زمستان، در پشت بام مسجد خود، در حالی که برف به شدت می بارید، پوستینی بر دوش و عمامه بر سر داشت و مشغول تضرع ومناجات بود وبه حالت ایستاده، دست ها را به سوی آسمان بلند می کرد، تا اینکه برف، سراسر قامت مبارکش را سفید پوش می کرد. ایشان درمحراب عبادت، هنگام سحر،در حالی که مشغول خواندن مناجات خمس عشره در سجده بود، به دست فرقه وهابیه به شهادت رسید.
سحرخیزی حاج ملا هادی سبزواری
هر شب در زمستان و تابستان و بهار و پاییز، ثلث آخر شب را بیدار بود و در تاریکی شب عبادت می کرد تا اول طلوع آفتاب....و اول شب سه ساعت در تاریکی عبادت می کرد، و نیم ساعت در حیاط راه می رفت.
مرحوم قاضی
علامه طباطبایی (رحمه الله) نقل می کرد:
«چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی، گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم. یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند، چون به من رسیدند دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: «ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان و آخرت می خواهی نماز شب بخوان.» این سخن، آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد، تازمانی که به ایران مراجعت کردم، پنج سال تمام، در محضر [مرحوم] قاضی روز وشب به سر می بردم وآنی از ادراک فیض ایشان دریغ نمی کردم و از آن وقتی که به وطن بازگشتم تا وقت رحلت استاد، پیوسته روابط ما برقرار بود.»
علامه می فرمودند: « ما هر چه داریم از مرحوم قاضی داریم».
پدر شهید مطهری
شهید مطهری می گفت:« از وقتی یادم می آمد، می دیدم هیچ وقت نمی گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد. شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابید و حداقل دو ساعت مانده به طلوع صبح بیدار می شد و حداقل قرآنی که تلاوت می کرد یک جزء بود و با فراغت وآرامش، نماز شب می خواند. حالا تقریباً صد سال از عمرش می گذرد، هیچ وقت نمی بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد.... اینها دل را زنده می کند آدمی که می خواهد از چنین لذتی بهره مند شود، ناچار از لذت های مادی تخفیف می دهد تا به آن لذت عمیق تر برسد»
فرزند استاد مطهری(رحمه الله) نیز ضمن تشریح وقایع شب شهادت استاد، چنین می گوید:
«آن شبی که خبر ترور را شنیدیم همگی تا صبح بیدا بودیم. ساعت دو و نیم بعد از نیمه شب بود که زنگ ساعتی که ایشان را مطابق معمول برای نماز شب بیدار می کرد، به صدا در آمد، ولی دیگر او در قید حیات نبود. او نماز شبش را در میان خون مطهرش، زودتر از موعد نماز شب، در تاریکی خیابان خوانده بود.»
رهبر معظم انقلاب، در خاطرات خود از شهید مطهری، می فرماید:
ایشان هنگامی که به مشهد می آمدند، گاهی اوقات به منزل ما می آمدند. اتاقی که ایشان شب ها می خوابیدند، با یک در، با اتاقی که من خوابیدم فاصله داشت. ایشان همیشه وقت خواب مقید بود به خواندن قرآن. صدای ایشان را می شنیدم که در هنگام تهجد و نماز شب خواندن، گریه می کردند .بعدها از دوستان قدیمی ایشان شنیدیم که ایشان از همان زمان طلبگی هم نماز شب می خوانده و اهل تهجد بوده است
حاج میرزا جواد ملکی
یکی از دوستان و نزدیکان مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می گوید:
مرحوم ملکی(رحمه الله) شب ها که برای تهجد و نماز شب به پا می خاست. ابتدا در بسترش مدتی صدا به گریه بلند می کرد. سپس بیرون می آمد و نگاه به آسمان می کرد و آیه «ان فی خلق السماوات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولی الالباب» (آل عمران: 190) را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد؛ پس از تطهیر نیز کنار حوض مدتی پیش از وضو می نشست و می گریست و خلاصه از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند جا می نشست و بر می خاست وگریه سر می داد و چون به مصلایش می رسید دیگر حالش قابل وصف نبود.
محدث قمی (رحمه الله)
در شرح حال محدث گران مایه، حاج شخ عباس قمی آورده اند:
وی در تمام دوره سال، در چهار فصل، حداقل یک ساعت قبل از طلوع فجر بیدار، و مشغول نماز و تهجد بود. به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیت زیاد می داد و معتقد بود که بهترین اعمال مستحبی، عبادت و تهجد است. فرزند بزرگش می گوید: «تا آنجا که من به خاطر دارم، بیداری آخر شب از او فوت نشد؛ حتی درسفرها این شیوه عملی می شد.» محدث قمی درباره استادش حاج میرزا حسین نوری نوشته است: « او در زهد و عبادت، سخت کوشا بود. نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شب ها برقرار بود».
تهجد و سحر خیزی امام خمینی(ره)
یکی از بزرگان امام می گوید: پنجاه سال، نماز شب امام خمینی ترک نشد. امام در بیماری، در صحت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می خواندند. امام در قم بیمار شدند، به دستور اطبا می بایست به تهران منتقل می شدند هوا بسیار سرد بود و برف می بارید و یخبندان عجیبی در جاده ها وجود داشت. امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب، باز نماز شب خواندند. شبی که از پاریس به سوی تهران می آمدند، تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می خواندند.
فرزند امام خمینی می گوید:
شبی که از پاریس عازم ایران بودیم، امام در هواپیما برای نماز شب برخاستند و چنان می گریستند که خدمه هواپیما تعجب کرده بودند و شنیدم که پرسیده بودند: آیا امام از چیزی ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است.
وقتی امام را از قم می بردند برای زندان [در عصر طاغوت]، امام با حالتی نماز شب خوانده اند که یکی از همراهان که یک سرگرد بود- به من گفت: ما شدیداً تحت تأثیر نماز امام واقع شدیم؛ و یکی از آنها تا تهران گریه کرده بود.
عزاداری برای معصومین بخصوص عزاداری سالار شهیدان و اصحاب آن حضرت از دیدگاه شرع مقدس اسلام و پیامبر اکرم و تمام ائمه و علمای اسلام و مراجع تقلید که به نیابت از امام معصوم، امور شرع به دست آنها سپرده شده و مردم بهوسیله آنها هدایت میگردند، امری بسیار موجه و قابل قبول، و دارای پاداش اخروی و برکات مادی و معنوی است. بخصوص عزاداری سالار شهیدان یکی از علل بقای دین اسلام و پایداری مکتب تشیع میباشد.
علمای اسلام بر اساس سنت حسنه دیرین علمای سلف که برگرفته از سیرة معصومان است در روزهای شهادت معصومان خصوصاً در دهههای محرم و صفر اقدام به برگزاری مراسم عزاداری در بیوت خود میکنند و در این عزاداریها چندین سخنران را دعوت و به ذکر فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام میپردازند. در این مراسم علاوه بر مرثیه خوانی مداحانی نیز دعوت میشوند که به برگزاری مراسم سینه زنی و نوحه خوانی اقدام مینمایند که نمونه آن را در سیمای جمهوری اسلامی که در حضور رهبر معظم انقلاب حضرت آیت ا... العظمی خامنهای (مد ظله) برگزار میشود مشاهده نمودهایم که بسیار محترمانه و با احترام و قابل استفاده است. هم منبری واعظ دعوت میکنند و هم نوحه خوان و مداح و بزرگان نیز در آن حضور دارند. سنت تمام علمای اسلام و مراجع تقلید بزرگوار شیعه فعلی و گذشته به همین روال برگزار شده و میشود. میانه روی و دوری از افراط و تفریط در عزاداری، از اصول ثابت همه علمای اسلام است.
سینه زنی یکی از روشهای عزاداری میباشد که در کنار سایر روشها برای حفظ ارزشهای دینی بسیار خوب و مناسب است. و در تمام عرفها و جوامع رواج داشته و دارد و اختصاص به عزاداری معصومان ندارد، بلکه در میان هر قومی و در فقدان بزرگان احتمال دارد که مردم با سینه زنی به عزاداری بپردازند.
اما در عزاداری معصومان بهویژه امام حسین علیه السلام بسیار برجسته و رایج میباشد که در میان شیعه رونق وسیعی دارد و در تمام کشورهای اسلامی و غیر اسلامی که شیعیان حضور دارند در ماه محرم در عزاداری امام حسین علیه السلام به سینه زنی و زنجیر زنی میپردازند و تصاویر و فیلمهای ویدیوئی آن در مراکز فرهنگی وجود دارد، بنابراین سینه زنی یکی از روشهای رایج عزاداری عرفی میباشد و در کنار آن مداحی نیز انجام میگیرد که در صورت سالم بودن از افراط و تفریط، کاملاً مقبول است، مداحان و شعرای اهل بیت در طول تاریخ به خاطر مرثیه خوانی و مداحی اهل بیت مورد تشویق قرار گرفتهاند. در سیرة امامان معصوم برگزاری مراسم روضه خوانی همراه با تبلیغ احکام اسلام و امر به معروف و نهی از منکر و تبیین سیره اهل بیت یکی از بهترین نوع عزاداریها میباشد که با آرامش و متانت و وقار برگزار میشود و احتمال دارد که در هنگام برگزاری این مجلس سینه زنی هم وجود داشته باشد که مورد توجه فقهای عظام میباشد.
چنان که احتمال دارد مراجع تقلید نیز در این مراسم شرکت کنند و به سرور شهیدان اظهار عشق نمایند. برای نمونه در بین علمای شیعه و بزرگان معروف است که در شهر سامرا جناب آیت ا... العظمی شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، دسته سینه زنی تشکیل میداد و خودش نوحه میگفت و طلبهها و مؤمنین سینه میزدند. این عمل آن بزرگوار به خاطر فقدان دسته جات عزاداری در این شهر بوده است. چون اکثر ساکنان آن، اهل سنت بودهاند. لذا شیخ مرحوم برای تجلیل از مقام سرور شهیدان، خودش به این سنت حسنه اقدام مینمود و شخصا دسته و هیأت سینه زنی تشکیل میداد و در زمانهای بعدی و در حال حاضر ما خودمان شاهد حضور علما و بزرگان و مراجع در مراسم سینه زنی و دستههای عزاداری هستیم که جامة سیاه پوشیده و در این عزاداریها شرکت مینمایند. مراجع بزرگواری چون آیت ا... بروجردی، امام خمینی، آیت ا... اراکی، آیت ا... گلپایگانی و آیت ا... مرعشی نجفی، در دستههای سینه زنی شرکت مینمودند. آیت ا... بروجردی بر پیشانی خود گل میمالید و سینه میزد و شیخ عبدالکریم از فیضیه دسته عزاداری حرکت میداد. در شهر زنجان، بزرگترین دستههای عزاداری در ایام محرم تشکیل میشود. دستههای حسینیه و زینبیه و سایر دستههای عزاداری، اما باید توجه داشته باشید که افراط و تفریط به طور کلی در دین اسلام مردود است، چنان که امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است: «جاهل را نمیبینی مگر در دو حال یا افراط یا تفریط».
بنابراین افراط و تفریط در هر عملی مردود است. یکی از این موارد نیز سینه زنی و عزاداری است، که نباید آن را با خرافات در آمیخت و هر چیزی که با خرافات عجین شود اصل و اساس آن مورد تحریف قرار خواهد گرفت. پس برای حفظ اصل عزاداری و سینه زنی باید افراطهای به وجود آمده را از آن زدود.