سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
نظر

رفتارشان با خانواده به ویژه همسرشان بسیار متواضعانه و مهربان بود؛ همواره با اعتماد به نفس رفتار مى‌کردند. دو هفته قبل از رحلت، وضع مزاجى خوبى نداشتند و طبیعتاً نیازمند کمک دیگران بودند، ولى با این حال خیلى مقید بودند که هر نیازى را ابراز نکنند. حتى به ایشان عرض شد چرا از دیگران کمک نمى‌گیرید؟ گفتند: «در زندگى خود اصلاً از کسى توقع نداشتم و کمک نگرفتم و هر نیازى را سعى مى‌کنم خودم انجام دهم.» بسیار مهربان بودند و همیشه فرزندانشان را نوازش و نصیحت مى‌نمودند و بر کارها، مسائل اخلاقى و دینى آن‌ها نظارت داشتند و برنامه‌هاى آنان را پى‌گیرى مى‌کردند و به معناى واقعى، یک مربى مهربان در خانواده بودند.

توصیه‌هاى اخلاقى مرحوم آیةاللّه حکیم

ایشان 5 فرزند پسر و 3 فرزند دختر داشتند و از مهم‌ترین توصیه‌هایشان به فرزندان طلبه خود، این بود که نسبت به تحصیل علم و تقوا اهتمام داشته باشند؛ براى درس روز بعد آمادگى داشته و بر مباحثه تأکید و مداومت کنند. هم‌چنین تقویت بنیه علمى در مقدمات و سطوح اولیه را جدى مى‌دانستند و مى‌گفتند: کسى که در مقدمات ضعیف باشد، در آینده به نتیجه‌اى نمى‌رسد.

تشرف به کربلا با پاى پیاده

ایشان علاقه خاصى به اهل‌بیت علیهم‌السلام داشتند. چندین بار پیاده از نجف به کربلا رفتند و در مناسبت‌ها و زیارت‌هاى مختلف بارها به کربلا مى‌رفتند و چندین سال شب‌هاى جمعه اقامه نماز جماعت در حرم حضرت ابوالفضل‌العباس‌ علیه‌السلام را داشتند، تا این‌که توسط رژیم صدام از اقامه نماز در حرم حضرت عباس علیه‌السلام منع شدند. نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام علاقه شدیدى داشتند و حتى با کهولت سن در پیاده‌روى روز اربعین شرکت مى‌کردند. در سال‌هاى اخیر که دیگر امکان پیاده‌روى نداشتند، با صندلى چرخدار همراه زائرین در پیاده‌روى شرکت مى‌کردند.
ارتباطشان با مردم بسیار وسیع بود و هرکسى با ایشان ارتباط داشت، اخلاق و تقوایشان را مى‌ستود. اهتمام فراوانى به نصیحت مؤمنین و طلاب داشتند و ده‌ها سال اقامه نماز جماعت مسجد هندى در نجف، نزدیک حرم ملکوتى حضرت على‌بن ابى‌طالب‌‌ علیه‌السلام را بر عهده داشتند و معمولاً بعد از نماز جماعت با نمازگزاران صحبت و آن‌ها را نصیحت مى‌کردند؛ که این نصیحت‌ها تهدیدهاى بعثى‌ها را به همراه داشت.

ماجراى تغییر سمت قبله نجف

بیش از 60 سال پیش،‌ ایشان از سوى حضرت آیةاللّه‌العظمى سید محسن حکیم قدس‌سره، مأمور تعیین دقیق جهت قبله نجف اشرف شدند و با تبحرى که در علم نجوم جدید داشتند، بدون ابزار کنونى مشخص کردند که قبله واقعى نجف، 22 درجه از موقعیت آن زمان به سمت راست قرار داشته است. ایشان بعد از بحث‌هاى دقیق و امکانات کم آن‌زمان به این نتیجه رسیدند که جهت قبله‌اى که بیشتر مردم به آن اعتماد دارند، صحیح نمى‌باشد؛ یعنى سمت قبله تا آن روز در حرم ملکوتى حضرت امام على علیه‌السلام، مستقیم بود، ولى با بررسى‌هایى که ایشان انجام دادند، سمت قبله در این حرم مطهر متمایل به سمت راست گردید و البته این مسئله را ابزار جدید امروزى نیز تأیید کرده و شگفتى همگان را واداشته است.


نظر

از اساتید مبرز ایشان مى‌توان آیات عظام، شیخ ضیاء‌الدین عراقى، شیخ محمد‌حسین غروى اصفهانى، سید محسن حکیم، میرزا حسن بجنوردى و شیخ حسین حلّى قدس‌سرهم را نام برد. کرسى درس ایشان همواره در نجف بوده و فقط براى زیارت، سفرهایى به مشهد مقدس و قم داشتند. از تألیفات این عالم فقید نیز مى‌توان تقریرات درس‌هاى اساتیدشان و هم‌چنین کتاب‌هایى در مسائل ریاضیات جدید را بیان کرد. ایشان در علم فلک و ستاره‌شناسى و علوم جدید وارد بودند، هم‌چنین بر تاریخ اروپا و منطقه خاورمیانه مسلط بودند و در بحث‌هایى که با دانشجویان این رشته‌ها داشتند، اطلاعاتشان همگان را حیرت‌زده مى‌کرد. از بزرگ‌ترین دستاوردهاى علمى این شخصیت ارزنده جهان اسلام، تعیین دقیق جهت قبله نجف، تعیین میزان دقیق درهم و دینار شرعى و هم‌چنین تعیین دقیق و مستدل میزان مثقال شرعى است که این‌اندیشمند شیعى به آن‌ها دست یافته است، ایشان در یکى از مدرس‌هاى حرم مطهر حضرت على علیه‌السلام تدریس مى‌کردند.

ویژگى‌هاى بارز اخلاقى

از سجایاى اخلاقى ایشان مى‌توان حسن خلق، پرهیزگارى و تقوا را ذکر کرد؛ به‌طورى که از نظر اخلاقى بسیار انسان معروفى بودند و در حوزه علمیه نجف به عنوان استاد اخلاق شناخته مى‌شدند. هم‌چنین اهتمام فراوانى به مشکلات مؤمنین، به‌ویژه طبقه فقرا و طلاب کم‌درآمد داشتند و براى رفع حاجات مردم اقدام مى‌کردند. اهتمام ایشان به حفظ شئون حوزه و طلاب بسیار زیاد بود. به طلابى که داراى مشکلات مالى بودند، شخصاً رسیدگى مى‌کردند و بسیار متین و وزین با طلاب و سایر مردم برخورد مى‌نمودند. یکى دیگر از خصایص بارز این مرحوم، علاقه خاص ایشان به طلاب و فضلا و پرورش طلاب حوزه علمیه نجف در زمینه‌هاى اخلاقى و تربیتى بود.

صبرى ‌چون کوه

یکى دیگر از خصایص بارز این عالم ربانى، صبر و بالندگى بود. در زمان رژیم صدام، نه تنها زجر زندان‌هاى صدام را تحمل نمودند و هرگز شکایتى نکردند، بلکه به مدت 4 سال در منزلشان زندانى و زیر نظر شدید مأمورین امنیتى بعثى قرار داشتند، تاجایى که بعثى‌ها 24 ساعته درب منزل ایشان حضور داشتند و مراقب رفت و آمدهاى ایشان بودند. همه فرزندان و نوه‌هاى این عالم فقید بدون استثنا زندان‌هاى رژیم صدام را درک کرده و فقط بانوان درون منزل مانده بودند. صبر ایشان بعد از این همه زندان و گرفتارى، مورد تقدیر خاص و عام بود. چون در طول این سال‌ها هیچ اثر و عکس‌‌العمل انفعالى و جزع و فزعى در رفتار و برخورد این عالم وارسته دیده نشد. وقتى خبر شهادت فرزندشان سید محمد‌محسن حکیم را به ایشان دادند، با کمال صبر و تحمل از این خبر استقبال کردند و هیچ نگفتند؛ البته رژیم بعث نیز اجازه اجراى مراسم سوگوارى نداد و آیةاللّه حکیم باز در مقابل این حرکت وقیحانه رژیم، عکس‌العملى نشان ندادند.


بیت حکیم از سادات طباطبایى بوده و نسبشان به حضرت امام حسن مجتبى‌ علیه‌السلام بر‌‌مى‌گردد. بعد از هجرت از مدینه و حجاز به سمت عراق و کوفه رفته و در کوفه ماندگار شدند، البته به دلیل فشارى که بر شیعیان و علوى‌ها وارد مى‌شد، بعدها از کوفه پراکنده شدند و به سمت ایران آمدند. حدود 400 سال پیش، جدشان سید على حکیم دوباره به نجف‌اشرف برگشت. از این خاندان علما و فضلاى بزرگ نجف و کربلا پرورش یافتند و خاندان حکیم از مقربین و دوستان مرحوم آیةاللّه‌العظمى سید ‌محمد‌سعید حبوبى بوده و این خانواده در عراق، معروف به زهد، تقوا و فضیلت هستند در زمان صدام، ده‌ها نفر از خاندان حکیم، از پیر و جوان و حتى تعدادى از خانم‌ها به شهادت رسیدند. بیت حکیم، خانواده علمى بوده و پدران و اجدادشان از علماى معروف عراق محسوب مى‌شوند. مرحوم آیةاللّه سید محمد‌على حکیم نیز از سال‌هاى نوجوانى وارد حوزه شدند و مراحل علمى را یکى پس از دیگرى پشت سر گذاشتند و طبق رسم حوزوى، بعد از هر مرحله و رتبه‌اى که مى‌گذراندند، شروع به تدریس دروس گذشته مى‌نمودند؛ بنابراین شاگردان زیادى پرورش دادند که بسیارى از آن‌ها شهید و برخى دیگر از علماى شاخص کشورهاى اسلامى هستند.


درباره فضیلت و کرامت ایشان همین بس که رسول اکرم(ص) به حضرت علی (ع) فرمود: "یا علیّ انت حجّه الله و انت باب الله، و انت طریق الی الله، و انت النّباء العظیم و انت الصّراط المستقیم." یا علی تویی حجت خدا و تویی باب الله و تویی راه به سوی خدا و تویی نبأ عظیم و تویی راه راست.‏
صاحب کتاب مناقب الفاخره روایت کرده: جمعی در خدمت رسول خدا (ص) بودند، عربی آمد و عرض کرد یا رسول الله شنیدم که می فرمودی اعتصموا بحبل الله، حبل کدام است که به آن تمسک جوییم؟ حضرت دست خود را بر دست علی (ع) زد و فرمود: به این شخص تمسک جویید که این حبل المتین است. در مورد مقام و مرتبه حضرت علی (ع) که از همه پیامبران به جز پیامبر اسلام (ص) بالاتر بوده است هیچ شکی نیست، ولی ممکن است کسی بگوید که حضرت امیر (ع) فقط دارای مقام امامت بود پس چگونه مثلاً از حضرت ابراهیم (ع) که هم پیغمبر بوده و هم مقام امامت را داشته است افضل و برتر است.
لذا پاسخ این است‎ ‎‏ که مقام امامت دارای مراتب مختلفی است همچنان که پیامبران هم در نبوت یکسان نبوده اند و آن حضرت مرحله کاملتر امامت را دارا بود، زیرا امام باید دارای مقام یقیین باشد و خداوند در سوره انعام آیه 75 می فرماید: "و کذلک نری ابراهیم ملکوت السّماوات والارض و لیکون من الموقنین." ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین گردد. همچنین حضرت ابراهیم به خداوند عرض کرد: "ربّ ارنی کیف تحیی الموتی". یعنی خدایا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی. ولی حضرت علی (ع) فرمود: "لو کسف الغطاء ما ازددت یقیناً". یعنی اگر تمام حجاب ها از میان برداشته شود ذره ای بر یقینم افزوده نمی شود.
پیامبر اکرم (ص) هنگام نزول آیه: "انّ الذین آمنوا و عملوالصّالحات اولئک هم خیر البرّیه" یعنی ای کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند، آنها بهترین مردمانند. به حضرت علی (ع) فرمود: یا علیّ هم انت و شیعتک. یعنی تو و شیعیان تو هستند.
در حدیث قدسی آمده است: لادخل الجنّه من اطاع علیّاً و ان عصانی، و ادخل النّار من عصاه و ان اطاعنی. هر آیینه داخل می کنم در بهشت کسی را که اطاعت علی کند، اگر چه معصیت من نماید و داخل آتش می کنم کسی را که معصیت علی کند اگر چه اطاعت من کند. (از مجمع البحرین).‏
خداوند در سوره صافات آیه 24 می فرماید: "وققوهم انّهم مسئولون". یعنی نگهداری ایشان را به درستی که مسئولند. شیخ طوسی در امالی از پیغمبر گرامی اسلام (ص) نقل می کند: هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد، هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند، مگر
اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت علی (ع) باشد و این همان است که خداوند در آیه قبل گفته است، یعنی ولایت
علی بن ابی طالب (ع).‏
همواره در جنگ های اسلام با کافران حضرت همواره در کنار پیامبر گرامی بود و با شجاعت و دلیری از حقوق مسلمانان دفاع می نمودند. حضرت علی (ع) فرمود: من هیچ گاه از برابر انبوه دشمن فرار نکردم و هیچ کس در میدان جنگ با من روبه رو نشد مگر اینکه زمین را از خونش سیراب کردم.‏
همچنین بهترین ملاک و میزان برای شناختن مومن و منافق حضرت علی (ع) می باشد. بلکه اصل ایمان و اصل کفر از دوستی و دشمنی علی است زیرا پیغمبر (ص) فرمود: یا علیّ حبّک ایمانٌ و بغضک کفرٌ؛ یعنی ای علی دوستی تو عین ایمان و دشمنی تو عین کفر است. ‏
ایشان در خداشناسی و عرفان به درجه ای رسیده بودند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: لا تلوموا علیّاً فانّه محسوسٌ فی الله. یعنی ملامت نکنید علی را او فانی در خداست. و همچنین فرمود: "علیٌّ مع الحقّ والحقّ مع علیًّ". علی همیشه با حق است و حق هم با علی است.‏
سیوطی که از دانشمندان معروف مسلمانان است در تفسیر درّالمنثور چنین نقل
می کند: روزی رسول خدا (ص) دستور داد تمام درهای خانه هایی که به داخل مسجد پیامبر (ص) گشوده می شد به جز در خانه علی (ع) بسته شود، این امر بر مسلمانان گران آمد، تا
آنجا که حمزه عموی آن حضرت از این کار گله کرد که چگونه در خانه را بستی اما در خانه پسر عمویت را باز گذاردی و او را با دیگران فرق گذارده و ترجیح دادی. هنگامی که پیامبر (ص) متوجه شد که این امر بر
آنها گران آمده است، مردم را به مسجد دعوت فرمود و خطبه بی نظیری در تمجید و توحید خداوند ایراد کرد و سپس فرمود: ای مردم من شخصاً درها را نبستم و نگشودم و من شما را از مسجد بیرون نکردم و علی را ساکن ننمودم، آنچه بود وحی الهی بود و فرمان خدا، سپس این آیات را تلاوت کرد: "والنّجم اذا هوی ماضلّ و ما غوی و ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحیٌ یوحی."‏
در حدیث آمده که پیغمبر گرامی اسلام (ص) هنگام نزول آیه: "وتعیها اذنٌ واعیهٌ". و گوش های شنوا آن را نگهداری می کنند، فرمود: من از خدا خواستم که گوش علی را از این گوش های شنوا و نگهدارنده حقایق قرار دهد و علی (ع) به دنبال آن فرمود: من هیچ سخنی بعد از رسول خدا نشنیدم که آن را فراموش کنم بلکه همیشه آن را حفظ و به خاطر داشتم و این فضیلتی است بزرگ برای پیشوای بزرگ اسلام حضرت علی (ع) که صندوقچه اسرار پیامبر اسلام (ص) و وارث علوم رسول خدا بود و به همین دلیل برای جامعه اسلامی هر وقت مسائل و مشکل علمی پیش
می آمد مخالف و موافق به او پناه می بردند.‏


حضرت علی (ع) که الگو و نمونه عملی عدالت و زمامداری و رهبری مسلمانان بودند در کنار دشمنانی که مخالف دین اسلام بودند یاران و دوستداران وفاداری داشتند که در راه دین و انسانیت جان خود را فدا نمودند. مالک بن حارث (مالک اشتر) که حضرت علی (ع) درباره او فرمود: مالک شمشیری از شمشیرهای خداست و
همچنین فرمود: مالک برای من چنان بود که من به رسول خدا بودم. محمد بن ابی بکر بود، یکی از یاران وفادار مولا بود به نحوی که حضرت او را فرزند خود خطاب می نمودند. میثم تمار که حضرت علی (ع) خبر شهادت او را قبلاً به او داده بود در بالای دار مدح مولای خود را می نمود.
کمیل بن زیاد که اورا صاحب سرّ مولا می گفتند و در سن نود سالگی به دست حجاج شهید شد. عبد الله بن عباس که پس از شهادت مولا آن قدر گریست که نابینا شد. اویس قرنی که فضایل بیشماری داشت.
همچنین یاران وفادار دیگری که در طول زندگی خود همواره از شیعیان مخلص و دیندار بوده اند و در راه اسلام شهید گشته اند.‏
‏ گوشه هایی از وصیت حضرت علی (ع) به فرزندش حضرت امام حسن (ع): "نماز را در اول وقت بپا دار و زکات را در وقت خود به اهلش برسان، هنگام خشم و رضا به عدل و اقتصاد رفتار کن و مرگ را یاد کن و نهی می‌کنم تو را از آنکه بی اندیشه و تامل در گفتن و کردن سرعت کنی و با نفس خود جهاد کن و بر تو باد به مجالس که ذکر خدا در آن می شود و دعا بسیار کن..". در پایان ابیاتی در مدح مولا حضرت علی (ع) آورده می شود:
در کعبه و در کنشت موجود علی است عالم همه طالبند و مقصود علی است
نیک ار نگری حقیقت اشیاء را ‏ز آیینه کائنات مشهود علی است


اَسعَدُ النّاسِ مَن عَرَفَ فَضلَنا، وَ تَقَرَّبَ اِلَی اللّهِ بِنا، وَ اَخلَصَ حُبَّنَا وَ عَمِلَ بِما اِلَیهِ نَدبَنا، وَانتَهی عَمّا عَنه نَهیَنا، فَذاکَ مِنّا وَ هُوَ فی دارِ المُقامَةِ مَعنا»

(غررالحکم، ج 1، ص 206 / 471)
خوشبخت ترین مردم کسی است که برتری و فضیلت ما را بشناسد و بوسیله ما در پیشگاه الهی تقرّب جوید، دوستی خالصانه برای ما خاندان داشته باشد و به آنچه او را دستور دادیم عمل کند و از آنچه نهی کردیم دوری نماید، چنین کسی از ماست و در سرای جاوید با ما خواهد بود.


«دَعِ الاِسرافَ مُقتَصِداً وَ اذکُر فِی الیَومِ غَداً وَ اَمسِک مِنَ المالِ بِقَدرِ ضَرورَتِک وَ قَدِّمِ الفَضلَ لِیَومِ حاجَتِک.»

(نهج البلاغه، نامه 21)
اسراف را کنار بگذار و میانه روی پیشه کن، از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت برای خویش نگهدار و زیادی را برای روز نیازت(قیامت) از پیش بفرست.


نظر

«اِنَّما الأَئِمَةُ قُوّامُ اللّهِ عَلی خَلقِه، وَ عُرَفائُهُ عَلی عِبادِه، وَلایَدخُلُ الجَنَّةَ اِلّا مَن عَرَفَهُم وَ عَرَفُوه، وَ لایَدخُل النّارَ اِلّا مَن اَنکَرَهُم وَ اَنکَروه»

(غررالحکم، ج 1، ص 270 / 52)
به طور قطع امامان شیعه نمایندگان خدا بر آفریده های او هستند، و او را به بندگانش می شناسانند، و هیچ کس داخل بهشت نشود مگر آن که امامان شیعه را بشناسد و آنان هم او را بشناسند و وارد دوزخ نشود مگر کسی که انکار امامان کند و آنان نیز او را انکار نمایند.


اَلمِرآةُ الّتی یَنظُرُ الاِنسانُ فیها اِلی اَخلاقِه هِی النّاسَ، لانَّهُ یَری مَحاسِنَهُ مِن اَولیائِه مِنهُم، وَ مَساویه مِن اَعدائِه فیهِم
آیینه ای که انسان اخلاقش را در آن می بیند، مردمند، زیرا خوبیهایش را از دوستانش که در میان آنهاست و بدیهایش را از دشمنانش که از مردمند می بیند.
                                     (ابن ابی الحدید، ج 20، ص 27)