سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
علما , • نظر

سوگوارى ها، گریه ها وخدمتگزارى هایى که طى دیشب وامروز در سطح کره زمین ـ وحتى آسمان ها وبهشت ـ براى حضرت سیدالشهدا علیه السلام صورت گرفته از شمار بیرون است.
فقط خداى متعال وکسانى که خود خدا خواسته است مى توانند این حجم عظیم از عزادارى را دریابند وعدّه عزاداران آن حضرت را شماره کنند.
ممکن است بتوان عزاداران وعزادارى هاى روى زمین را شمرد، اما چگونه مى توان انبوه عزاداران آسمان ها وسوگواران عوالم بالا را شماره کرد؟
سوگوارى براى امام حسین علیه السلام فقط به شیعیان یا مسلمانان اختصاص ندارد، وهستند کسانى که مسلمان نیستند ولى براى آن حضرت اشک مى ریزند وسوگوارى مى کنند. از این رو تعیین عده دقیق آنان ـ دست کم ـ بسیار دشوار است. بر فرض که کسى بتواند عدد دقیق عزاداران را در زمین حساب کند، اما قطرات اشکى را که دیشب وامروز براى آن حضرت جارى شده چه کسى مى تواند بشمارد؟ از طرفى چه کسى مى تواند ارزش واقعى این قطرات را بداند؟ آیا یک قطره از این اشک ها را مى توان با میلیون ها یا میلیاردها ثروت مقایسه نمود؟
وانگهى همه اشک هایى هم که در این مدت ریخته مى شود ارزش یکسان ندارند وجایگاه عزاداران داراى مراتب بسیار است. براى نمونه اشکى که از چشمان مبارک صدیقه دو عالم حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در ماتم سیدالشهدا علیه السلام مى ریزد نمى توان گفت هر قطره آن از عالم ومافیها باارزش تر است. اصلاً این دو با یکدیگر سنخیت ندارند واین مقایسه از اساس درست نیست.
براى این که این موضوع روشن تر شود مثالى عرض مى کنم:
نقل است هنگامى که امام حسن وامام حسین علیهماالسلام در سن کودکى بودند روزى به جدشان رسول خدا صلى الله علیه و آله گفتند: برخى از بچه ها وهم سالان ما مرکب سوارى دارند ولى ما نداریم. رسول خدا صلى الله علیه و آله آنان را بر شانه مبارک خود سوار نمودند. گفتند: مرکب بچه ها صدا مى دهد وشیهه مى کشد. حضرت نیز شروع کردند به سخن گفتن و لفظ «الهى العفو، الهى العفو» را بر زبان جارى نمودن. در این هنگام جبرئیل امین فرود آمد وعرض کرد: اگر همچنان استغفار کنید و«العفو» بگویید خداى متعال آتش دوزخ را خاموش خواهد کرد.
شکى نیست که عدالت الهى اقتضا مى کند که جهنم باشد، وگرنه چگونه مى توان کسانى چون شمربن ذى الجوشن وحرمله را به کیفر رساند؟ این افراد اگر در این جهان هزاران بار کشته شوند، براى مجازاتشان کافى نیست.
این تأثیر «العفو» گفتن رسول خدا صلى الله علیه و آله است. حال طلب عفو ایشان کجا و«العفو» گفتن دیگران کجا؟!
گریه بر امام حسین نیز چنین است واشک هایى که در ماتم آن حضرت از دیدگان افراد جارى مى شود، هرچند در هر حال همگى ارزشمند هستند ولى یکسان وهم ارزش نمى باشند. رسول خدا صلى الله علیه و آله بر مصیبت سیدالشهدا علیه السلام گریه مى کنند وما هم گریه مى کنیم، ولى گریه آن جناب کجا وگریه ما کجا؟!


باران آنقدر شدید بود که آب جوی زده بود بالا. توله های یک سگ از ترس به هم چسبیده بودند و می لرزیدند. ماده سگ با اضطراب خودش را به آب می زد و یکی یکی توله ها را از آب می گرفت. علامه از دیدن این صحنه بی تاب شد و رو کرد به آدمهایی که داشتند این صحنه را تماشا می کردند که جلوی آب را ببندند تا توله ها غرق نشوند. کسی اعتنا نکرد.صدای علامه به اعتراض بلند شد، چند نفری به اجبار با یک چوب بزرگ مسیر آب را منحرف کردند و توله ها جان سالم به در بردند.

**

سمینار " اسلامی شدن دانشگاه "بود. آمفی تئاتر دانشگاه شهید چمران پر از جمعیت بود . عده زیادی پشت درهای بسته مانده بودند. به درخواست علامه در سالن نشستند ولی عده ای سرپا ایستادند. علامه مشغول سخنرانی بود که یک باره مکثی کرد و گفت:" من از دیدن این عزیزان معذبم که با این فشار اینجا ایستاده اند. بیایید روی سن بنشینید".با اشاره او ، همه کسانی که ایستاده بودند به روی سن هجوم آوردند و دورش نشستند. استاد عبای سفیدش را از دوش برداشت و زیر پای دانشجویان انداخت و گفت : " کثیف است روی این بنشینید".

**

بعد از سکته مغزی نمی توانست صحبت کند. سه ساعت قبل از فوت، به فرزندش اشاره می کرد. چیزی میخواست و او متوجه نمی شد. خیلی سعی کرد تا فهمید منظورپدر چیست. علامه پلاکی داشت که اسماء خداوند و نام ائمه روی آن حک شده بود و پارچه ای هم داشت که به ضریح امام حسین تبرک کرده بود.پسر تا آنها را پیدا کند و بیاورد، یک ساعتی طول می کشد.وقتی برگشت پدر تمام کرده بود. کنار تخت پدر رفت و پارچه سفید را کنار زد. پدر چشمان خود را برای لحظاتی باز کرد و لبخندی زد و دوباره چشم بست.او را در دارالزهد حرم امام رضا(ع)دفن کردند.


 آیت‌الله جوادی آملی این کشور را ترس از دوزخ اداره نکرد، این کشور را شوق به بهشت هم اداره نکرد؛ این کشور را عشق به حسین و عشق به قرآن و عترت اداره کرد...جریان عاشورا سرمایه رسمی این مملکت است.
ولایت عشق حسین بن علی(ع) در این است که از همه علم‌های حصولی گذشت،‌ به علم حضوری رسید و همه مفهوم و معقول را مشهود کرد. آنچه را دیگران می‌فهمیدند، او می‌بیند. گرچه از آن حضرت نقل نشده است: مَا کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه(1)؛ لکن روشش، روش علوی است. گرچه از آن حضرت نقل نشده است که خدای سبحان را چشم نمی‌بیند، لکِنْ تُدرِکُهُ القُلُوبْ بِحَقائِقِ الایمان(2)؛ ولی روش او، سنّت او، سیرت او همین کلام علوی (ع) است. پس وجود مبارک حسین بن علی بن أبیطالب(ع) با دلمایه عشق آمده، بساط کربلا را پهن کرد؛ نه با سرمایه علم حصولیِ حکمت و کلام، و بحث‌های عادی علم حصولی جهاد و مانند آن.
لذا وقتی به آن حضرت گفتند عراق آشوب است، حجاز در دست فتنه است؛ شما مقداری آرامتر سخن بگوئید، یا به جای امن بروید؛ به ابن حنفیه فرمود: اگر در تمام کره زمین جائی برای ماندن منِ حسین بن علی نباشد، من اهل بیعت نیستم؛ لُو لَمْ یَکُنْ لِی فِی الدُّنیا مَلجَأ وَ لا مَأوی لَمَا بایَعتُ یَزیدَ بنَ مُعاوِیه(3). چنین فکری با معادلات ریاضی و با مصلحت سنجی و با سلامت نفس و با تقیه و امثال ذلک هماهنگ نیست!
او تنها تهذیب نفس نکرد، این تَضحیة نفس کرد؛ یعنی جان را قربانی کرد. بعضی می‌کوشند که باشند، ولی پاک. برخی می‌خروشند که جان را تَضحیه کنند. بین تهذیب نفس و بین تَضحیة نفس همان فرقی است که بین جهاد اُوسط و اکبر است. در تهذیب نفس انسان می‌کوشد باشد، ولی عادل باشد. در تَضحیه می‌کوشد اُضحیه بدهد، قربانی بدهد؛ می‌خواهد نباشد! می‌خواهد که نخواهد؛ اراده‌اش بر این است که چیزی طلب نکند، مطلوب او این است که چیزی نخواهد. این بارگاه، بارگاهی نیست که هر کسی بتواند به آن بار یابد! این ساحت انسان‌های کامل، چون حسین بن علی بن أبیطالب (ع) است.
عزاداران سالار شهیدان، کسانی که در احیای مراسم کربلا تلاش و کوشش کرده‌اند؛ خواه ادیبان ادب پرور این سرزمین که با نثر و نظم درباره حسین بن علی (ع) سخن گفتند و قلم زدند و بیانی ارائه کردند و شعری آفریدند؛ یا واقفان موقوفات، یا بنیانگذاران مراکز مذهب، یا سازندگان و معماران حسینیه‌ها و سقاخانه‌ها، و یا سینه‌زن‌ها و نوحه کننده‌ها و ناله کننده‌ها؛ همه اینها مانند بحث های مسأله پرستش خدا، 3 گروهند؛ عده‌ای این کارها را انجام می‌دهند، تا از عذاب الهی برهند؛ در قیامت نسوزند. سعی شان مشکور، اجرشان هم با خدا؛ به مقصد می‌رسند، اما این بخشی از راه است. عده‌ای تلاش و کوشش‌شان این است که بهشت بروند، و مشتاق جَنّاتٌ تَجرِی مِنْ تَحتِهَا الأنهار(4) اند؛ آنها هم سعی‌شان مشکور، و در پیشگاه ذات أقدس إله مأجورند. امّا گروه سوّمی هستند که در مراسم احیای عاشورای حسینی و کربلای پسر پیغمبر (ص)، روی محبت و روی عشق این مراسم را احیاء می‌کنند؛ نه برای ترس از دوزخ، نه برای رسیدن به بهشت!
بالاتر از ترس از دوزخ، و برتر از شوق به بهشت؛ عاشقانه با سالار شهیدان داد و ستد کردن، بلکه با خدای حسین (ع) داد و ستد کردن است. که اگر آن مسأله عشق تجلّی کرد، جریان دفاع مقدّس محصول آن خواهد بود. این کشور را ترس اداره نکرد، این کشور را شوق به بهشت اداره نکرد؛ این کشور را عشق به حسین و عشق به قرآن و عترت اداره کرد. چون آن جوانی که تازه دوران زِفاف را پشت سر گذاشت،‌ همه اینها را رها کرده؛ همسرش که باردار بود، را به خدا سپرده، به میدان رفته و در میدان مین قطعه قطعه شده؛ هیچ هدفی جز عشق حسینی و عشق با ذات أقدس إله نداشت! آنچه که شما در عملیات این دفاع مقدّس مشاهده کردید، قسمت مهمّش عشق به ذات أقدس إله بود، عاشقانه خون دادن بود، عاشقانه جنگیدن بود. آنکه می گوید: من پلاک نمی خواهم؛ می خواهم بی‌نشان رخت بر بندم، تا با بی نشان مرتبط بشوم؛ او برای ترس از جهنّم یا شوق به بهشت جان نداد، او نثار و ایثار را برای اینکه محبوبی جز ذات أقدس إله ندارد، پذیرفت؛ و دیگر هیچ.
هر چه بیشتر مراسم حسینی را عارفانه و عاشقانه احیاء کنند، بازدهش در دنیا و در آخرت بیشتر است؛ و بهترین اثر او همین دفاع مقدّس است، و کشور را عشق به شهادت حفظ کرد. و گرنه دیگران انقلاب می‌کنند؛ همین که مقداری شهید داده‌اند، قیام شان اُفت می‌کند. قبل از انقلاب اسلامی، ایران هر وقت قیامی کرد؛ در نهضت‌هایش، در جنبش‌هایش؛ چون نام حسین بن علی(ع) نبود، مسأله شهادت و نثار و ایثار نبود، اُفت می‌کرد. اما انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره) چون بر اساس عشق و شهادت و ایثار و نثار کربلا و حسین بود؛ پیروز شدند، در دفاع مقدّس پیروز شدند و... غرض آن که جریان عاشورا سرمایه رسمی این مملکت است.
این حرف‌های حسین بن علی(ع) را علماء در جلسات خصوصی باید برای حوزویان و دانشگاهیان بیان کنند. و سایر اساتید و فضلاء هم برای توده مردم بخش عمیق معرفتی و اخلاقی حسین بن علی(ع) را آمیخته با حماسه بگویند، مداحان و سرایندگان هم سعی کنند آنچه که بوی عظمت می‌دهد، و شکوه را در اذهان ترسیم و تصویر می‌کند، آنها را به مردم بازگو کنند؛ تا إن شآءَ‌ الله عزیزان ما، جوانهای ما در روز عاشورا که با پای برهنه عزاداری می‌کنند، با شور حسینی به سر و سینه می‌زنند؛ دیگر آن آهن بی خاصیّت را حمل نکنند! این وظیفه علماست که بگویند، وظیفه مبلّغین است که بگویند، وظیفه ادیبان است که بسرایند، وظیفه خوانندگان است که در خواندن‌شان تشریح کنند، تبیین کنند؛ تا این عزیزان هم که عاشقانه در پیشگاه حسین بن علی(ع) سر می‌ستایند تا سربلند بشوند، اینها بیش از گذشته و بهتر از گذشته این مراسم را احیاء کنند ...

.....................................
(1) الکافی / ج 1 / ص 98
(2) نهج البلاغه / خطبه 179
(3) بحار الأنوار / ج 44 / ص 329
(4) بقره /


«فان رأیت قوماً یذکرون الله عزوجل فاجلس‌ معهم».  حضرت لقمان به فرزندشان فرمودند: اگر جایی رفتی که در آنجا همه مشغول به ذکر پروردگار هستند؛ با آنها همنشین شو! اگر عالم باشی؛ به علمت اضافه می‌شود و اگر جاهل باشی؛ همان کسانی که در آن مجلس هستند به شما یاد می‌دهند. «ولعل ‌الله‌ ان‌ یظلهم‌ برحمته».  چنین مجلسی مورد رضای صاحب‌الامر(ع)  است. رحمت و غفران پروردگار در مجالس علم فرود می‌آید و شامل شما هم خواهد شد، داداش‌جون!
بیداری سحر، برای استجابت دعا
یکی از رفقا گفت که من حاجتی داشتم و برای برآورده شدن حاجتم سحر بیدار شدم. من می‌خواهم در سحر از پروردگار استمداد بجویم.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ          از یمن دعای شب و ورد سحری بود
مگر تو بر من رحم کنی
مالی سوی فقری الیک وسیلة      فبالافتقار الیک فقری ادفع 
ای‌ پروردگار عزیزم! مگر تو بر من رحم کنی و ملک‌ الموت را به سراغ من نفرستی و الا من اعمال صحیحی ندارم. چیزی تهیه نکرده‌ام. وقتی ملک الموت وارد می‌شود، می‌گوید: در امانت الهی چه کردی؟ آیا شکرش را به جا آوردی؟ آیا شکر نعمت چشم و گوش و دست و پا را بجا آوردی؟ آیا در مجالس خیر رفتی؟
پرمایه‌ترین شخص
مؤمن از سرمایه‌ی عمر ذخیره بر می‌دارد. حضرت زین‌العابدین(ع) فرمودند: پرمایه‌ترین شخص آن کسی است که تازه از مادر متولد شده است و هر چه عمر می‌گذرد از سرمایه کم می‌شود و مرحله به مرحله به آخرت نزدیک می‌شود، داداش‌جون! «اکبر ما یکون ابن آدم الیوم الذی یلد من امه». 
باید نوکر امام زمان(ع) باشی، نه به دنبال رنگارنگ دنیا
حال‌که اینهمه تحصیل علم کرده‌ای، باید نوکر امام‌زمان(ع)باشی. باید افتخار کنی که خدمتگزار امام‌زمان(ع) هستی، نه اینکه به دنبال رنگارنگ دنیا باشی!


حضرت آیت الله حق شناس ولایلتفت الی الوسائل بل یراها مسخرة تحت حکمه».  به وسائط اعتنا نکن، داداش‌جون! همه چیز را باید تحت فرمان الهی ببینی.
ملای رومی می‌گوید:    
وز سبب سازیش سوفسطایی‌ام
یعنی این اسباب، خیالاتی است که خود انسان درست کرده است.
رزق ما دست خداست، این اسباب خیالات است
در زمان پهلوی یک مغازه‌‌ی بزرگی بود که پر بود از اجناس خارجی و در طرف دیگر هم یک پیرمردی دکه‌ای داشت که قدری لوازمات  در آن بود. این پیرمرد صبح‌ها که می‌آمد، یکقدری درب دکانش آب می‌پاشید، بعد کمی قرآن می‌خواند و مشغول به کسب می‌شد. بنده آنجا بودم که یک مشتری آمد و بدون اینکه اعتنایی به آن مغازه‌ی بزرگ بکند، آمد و از این پیرمرد مقداری لوازم خرید و رفت. پس همه‌ی اینها اسباب است و رزق ما دست کس دیگری است.
کسی که به مقام یقین نرسیده، نگاهش به اسباب است
«قال الامام ابوعبدالله(ع)من ضعف یقینه تعلق بالاسباب ورخص لنفسه». 
کسی که به مقام یقین نرسیده باشد و مبتلای به شرک خفی باشد، نگاهش به اسباب است. هر چند در زبان خدا را مؤثر می‌داند؛ اما در مقام عمل و قلب، منکر این موضوع است. ?یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم?.
چرا متزلزل شدی؟! مگر ما به تو پول ندادیم؟!
وقتی استاد از شاگردش پرسید که آیا پول داری؟ شاگرد جواب داد که بله دارم. (درحالی که فقط او دو ریال پول داشت و نمی‌خواست استاد بفهمد) استاد هم به او دو تومان پول داد. وقتی کمی تزلزل پیدا کرد، شب آقا را در عالم رؤیا دید که می‌فرماید: چرا تزلزل پیدا کرده‌ای؟ مگر ما به تو پول ندادیم؟ پول را استاد داده است؛ اما آقا می‌فرماید که ما دادیم!
همه‌ی وسائط تحت قدرت پروردگار است
پس باید اعتقاد ما این باشد که همه‌ی وسائط تحت قدرت و فرمان پروردگار است. «العلم بان المخلوق لایضر ولاینفع و لایعطی و لایمنع».  مخلوق نه ضرر می‌رساند، نه نفع.
گر گزندت رسد ز خلق مرنج     که نه راحت ز خلق بود نه رنج
از خدا دان خلاف دشمن دوست      که دل هر دو در تصرف او است
اگر بد کردی؛ عوامل بد را بر تو مسلط می‌کند و اگر خوب کردی؛ عوامل خوب را بر تو مسلط می‌کند، قلبت را راحت می‌کند، داداش‌جان!
کسی که تو را دارد، همه چیز دارد
«وماذا وجد من فقدک».  ‌ای پروردگار عزیز! کسی که تو را دارد، همه چیز دارد. حضرت فرمود: هر کس پروردگار را اطاعت بکند و هم و غمش، همِّ واحد باشد؛ پروردگار سایر امور او را کفایت می‌کند.‌ همِّ واحد یعنی فقط بگوید: خدا. تمام همتش تحصیل رضای خدا باشد.   اگر سیب‌زمینی نداشته باشد، نان نداشته باشد، پیاز نداشته باشد، مُخلَّفات نداشته باشد؛ پروردگار همه را درست می‌کند.


از جمله عطاهایى که خداى متعال فقط به امام حسین علیه السلام داده، به زیارت ایشان مربوط مى شود. بدین معنا که زیارت ایشان حتى در حالت ترس نیز استحباب دارد وچه بسا ثواب آن دوچندان مى شود. در حالى که حج با همه عظمتى که دارد، مشروط به خالى بودن مسیر از خوف وخطر است وجمع فراوانى از فقها فرموده اند که اگر شخصى بدون اعتنا به این شرط حج بگزارد وطى راه خطرى متوجه او شود، حج او صحیح نیست. برخى پا را از این هم فراتر نهاده وفرموده اند: اگر راه توأم با خوف وخطر باشد ولى شخص به سلامت به حج برود، حج او صحیح نخواهد بود؛ زیرا چنین شخصى به این شرط که یکى از شروط استطاعت است اعتنا نکرده است. روشن است که مفهوم استطاعت فقط ناظر به استطاعت مالى نیست وامنیت راه را نیز شامل مى شود ودر حالاتى که راه ایمن نیست استطاعت حاصل نمى شود.
اما زیارت امام حسین علیه السلام حتى در حال خوف وترس استحباب دارد ونسبت به آن سفارش شده است. در طى تاریخ با این که زمامداران ستمگر، زائران حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به زندان مى افکندند وچه بسا دست وپاى آنان را مى بریدند واموالشان را مصادره مى کردند، ولى با این حال شنیده نشده است که ائمه علیهم السلام آنان را از این کار نهى کرده باشند، بلکه آنان را به این کار تشویق مى فرمودند. روایت شده است که ابن بکیر به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: هرگاه از منطقه ارجان مى گذرم دلم براى زیارت بارگاه جدت [امام حسین علیه السلام] پر مى کشد، ولى وقتى بدان جا مى روم در تمام طول راه از سلطان وجاسوسان ونگهبانان مسلّح، سخت هراسناک ووحشتزده هستم. امام به او فرمود:
یابنَ بُکیر، أما تُحِبُّ أن یراکَ اللّه فینا خائِفاً، أما تَعلَمُ أَنَّهُ مَن خافَ لِخَوفِنا أظَلَّهُ اللّه فی ظِلِّ عَرشِهِ، وکانَ مُحدّثهُ الحسین علیه السلام تحتَ العرشِ وآمَنَهُ اللّه مِن أفزاعِ یومِ القیامةِ، یَفزعُ النّاسُ ولا یفزعُ، فإن فَزِعَ وَقَّرَتهُ الملائکةُ وسَکَّنَتْ قَلبَهُ بِالبِشارةِ؛ اى پسر بکیر، دوست ندارى خدا ببیند که به خاطر ما ترسیده اى؟ آیا نمى دانى که هرکس به خاطر ما بترسد، خدا او را در سایه عرش خود جاى مى دهد وامام حسین علیه السلام در زیر عرش الهى [همدم و] هم سخن او خواهد بود وخدا او را از هول وهراس قیامت ایمن مى دارد؟
چنین کسى وقتى مردم وحشت زده مى شوند هراسناک نمى شود؛ زیرا به محض آن که وحشت زده شود فرشتگان او را دلدارى مى دهند وبا بشارت دادن به وى، او را آسوده خاطر مى کنند.
همین مسأله باعث شده است که زائران بارگاه ابا عبداللّه الحسین علیه السلام در سرما وگرما ودر اوضاع دشوار وبا وجود خطرهاى گوناگون ودورى راه به سمت بارگاه ملکوتى آن حضرت بیایند وهمین امر باعث شده است که امام صادق علیه السلام با چنین تعابیر بلند ودرخشانى آنان را بستاید:
اللهم إنّ أعدائَنا عابوا علیهم خُروجَهم فَلَمْ ینهَهُمْ ذلکَ عَنِ الشّخوصِ إلَینا وَخِلافاً مِنهُم على مَن خالَفَنا فَارْحمْ تِلکَ الوُجوهَ الّتی قَد غَیَّرَتها الشّمسُ... اللّهم إنی أستَودِعُکَ تلکَ الأنفسَ وتلکَ الأبدانَ حتّى نُوافِیَهم على الحوضِ یومَ العَطَشِ؛ خدایا، دشمنان ما بر بیرون آمدنِ آنان خرده گرفتند ولى این کار آنان را از آمدن نزد ما باز نداشت وآنان با مخالفان ما از در مخالفت درآمدند. پس بار خدایا این چهره هایى را که تابش آفتاب رنگشان را دگرگون کرده است مورد لطف ورحمت خود قرار ده... خدایا من این جان ها واین پیکرها را در نزد حضرتت به ودیعت مى نهم تا در روز تشنگى در کنار حوض کوثر با آنها ملاقات نماییم.
در حدیث محمدبن مسلم آمده است که امام باقر علیه السلام به او فرمود: آیا نزد قبر امام حسین مى آیى؟ گفت: آرى، البته با بیم وهراس. حضرت به او فرمود:
ما کانَ مِن هذا أشدُّ فالثّوابُ فیهِ على قدرِ الخَوف؛ در این راه هرچه سختى ها بیشتر باشد، ثواب نیز بیشتر و به اندازه ترس است.
کسى که در راه خدمت به سیدالشهدا علیه السلام سختى ها ومشکلات را تحمل کند، بى شک پاداشش بیش از دیگران خواهد بود، وآن دشوارى ها نیز لطفى است که خداى متعال در حق او روا داشته است. براى مثال کسى که یک میلیون تومان در این راه مصرف کند واین مبلغ ده درصد دارایى او باشد، وشخص دیگرى همین مبلغ را در راه سیدالشهدا علیه السلام مصرف کند ولى این مبلغ پنج درصد دارایى اش را تشکیل دهد، بى شک ثواب عمل شخص اول بیشتر خواهد بود.
شخص کارگرى با دسترنج خود حسینیه اى در شهر خود بنا کرد؛ بدین ترتیب که از صبح تا شب کار مى کرد ودر پایان روز، مزد کار روزانه اش را به سه قسمت تقسیم، وثلث آن را به نام امام حسین علیه السلام پس انداز مى کرد. با گذشت زمان ودر پى برکتى که خدا در اموال او قرار داد، با همان پس انداز قطعه زمینى در خارج شهر خرید ودیرى نپایید که آن شهر توسعه یافت وزمین یادشده داخل شهر قرار گرفت. پس از آن، مرد کارگر در آن قطعه زمین حسینیه اى بنا کرد که هیچ گاه از رفت وآمد نمازگزاران وعزاداران امام حسین علیه السلام خالى نمى شد والبته این مسأله از توفیقات الهى حاصل شد.
در روز قیامت که دارایى وفرزندان به کار انسان نمى آید، این مرد حسینیه اى در کارنامه اعمال خود دارد که آن را وقف حضرت سیدالشهدا علیه السلام کرده است.
ما نیز باید در این راه قدم برداریم وهمت خود را مصروف خدمتگزارى به امام حسین علیه السلام کنیم وهیچ خدمتى را در این راهِ بى مانند واستثنایى، کوچک نشماریم؛ زیرا توفیق از جانب خداى سبحان است وخدا تمام امورى را که به امام حسین علیه السلام مربوط است، استثنایى قرار داده است.


کسى که خود را وقف خدمت به امام حسین علیه السلام کند ودیگران را به شرکت در مراسم عزادارى ایشان تشویق نماید، خداى متعال با او به شکلى استثنایى برخورد خواهد کرد. همچنین کسانى که در آن زمان از یارى آن حضرت سر باز زدند، یا امروزه حرمت مجالس عزا ومناسبت هاى ایشان را نگاه نمى دارند با کیفرى بى مانند واستثنایى در دنیا وآخرت روبه رو خواهند شد. به عبارت دیگر همان طور که پاداش یاوران وخدمتگزاران آن حضرت استثنایى است، عقوبت کسانى که به ایشان ومجالس عزادارى اهانت کنند نیز استثنایى ومنحصر به فرد مى باشد.
مرحوم اخوى «اعلى اللّه درجاته» در یکى از کتاب هایشان نقل کرده اند که روزى نزد شخصى از خاصیت شفابخشىِ تربت امام حسین علیه السلام سخن به میان آمد. اما آن شخص که این قبیل امور را به استهزا مى گرفت، نسبت به تربت امام حسین علیه السلام جسارت نمود. این شخص با این که در کمال سلامت جسمى قرار داشت، تا فرداى آن روز دوام نیاورد ومُرد. برخى گفته اند این شخص از دولتمردان حکومت عباسى بود. در این مورد هرچند این شخص در کربلا نبود ودر آن جنایت شرکت نداشت ولى عالم تکوین او را کیفر نمود وجسارت او را به تربت امام حسین علیه السلام پاسخ داد.
همچنین آورده اند که روزى از عبداللّه بن رباح قاضى درباره علت نابینانى اش سؤال شد. در پاسخ گفت: من در کربلا حاضر بودم ولى نبرد نکردم. یک شب درخواب مرد ترسناکى را دیدم که به من گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله تو را فرا مى خواند. به او گفتم: من تاب دیدن پیغمبر را ندارم. اما آن مرد مرا کشید ونزد رسول اللّه آورد. دیدم آن حضرت اندوهگین است ودر دستش سلاح ودر برابرش سفره اى چرمى قرار داشت وملکى با شمشیرى آتشین ایستاده بود که گردن مردمان را با آن مى زد وبر اثر آن آتش مى گرفتند ومى سوختند، سپس زنده مى شدند ودوباره آنان را مى سوزاندند. گفتم: درود خدا بر تو اى رسول اللّه، به خدا قسم که من نه شمشیر زدم، نه نیزه اى به دست گرفتم، ونه تیرى پرتاب کردم. رسول خدا صلى الله علیه و آله گفت: آیا موجب افزایش سیاهى لشکر دشمن نشدى؟ پس از آن از طشت پُرخونى که در برابر او بود مقدارى خون برداشت وبر چشمانم مالید. در آن هنگام چشمانم آتش گرفت واز خواب پریدم. وقتى از خواب بیدار شدم دیدم نابینا شده ام.
در حقیقت این شخص به شرکت کردن در قتل امام حسین علیه السلام راضى نبود ولى از خشم ابن زیاد هم مى ترسید. لذا این فکر به ذهنش رسید که صرفاً از کوفه خارج ودر کربلا حاضر شود ولى نبرد نکند. با این که چنین شخصى دست به شمشیر ونیزه نبرد ودستش به جنایت آلوده نشد، اما چنین عذاب دردناکى چشید. وقتى وضع چنین شخصى این باشد، پس عاقبت کسى که در قتل امام حسین علیه السلام شرکت کند یا پس از ایشان با عزاى آن حضرت مخالفت ونبرد نماید چه خواهد بود؟
شمار کسانى که در کربلا ونبرد با ابا عبداللّه الحسین علیه السلام شرکت جستند، بنا بر کم ترین روایات سى هزار نفر مى باشد. چنین کسى که جز حضور در کربلا مرتکب هیچ کارى نشده، در میان این خیل عظیم چه نقشى مى تواند داشته باشد که چنین عذاب دردناکى را متحمل شد؟ این عذاب فقط براى صرف حضور او در صف دشمنان بود وشرکت ما در صف عزاداران آن حضرت نیز از همین قبیل است. هرچند حجم مشارکت ما در قیاس با حجم عظیم مردمى که در عزادارى شرکت مى کنند، ناچیز است با این حال هرگز نباید کسى نقش مشارکت خود را در عزادارى ومیزان تأثیرگذارى آن ناچیز بپندارد یا هنگام زیارت آن حضرت، خود را قطره اى ناچیز در میان دریاى مواج عزاداران ببیند وخود را دست کم بگیرد. بلکه همیشه باید در مجالس عزادارى ودر میان زائران وسوگواران آن حضرت شرکت کند؛ زیرا هم یاوران وتأییدکنندگان امام حسین علیه السلام پاداش استثنایى خواهند داشت وهم کسانى که با عاشورا وامام حسین علیه السلام به معارضه ومخالفت مى پردازند کیفرى بى مانند واستثنایى در انتظارشان خواهد بود. بنابراین باید بکوشیم که با دست یا زبان، ضد هیچ یک از شعائر حسینى اقدامى انجام ندهیم وسخنى به زیان عزاداران آن حضرت بر زبان نیاوریم وعیوب آنان را فاش نکنیم واگر نسبت به یکى از شیوه هاى عزادارى دیدگاه مثبتى نداریم زبان به انتقاد نگشاییم واین کار را به دیگران واگذاریم.
نقل شده است که در زمان مرجع بزرگوار آیه اللّه العظمى بروجردى قدس سره دو نفر بودند که نسبت به عزادارى امام حسین علیه السلام برخورد نامناسبى از خود نشان دادند که هرچند در نظر برخى از ما کوچک وآسان بیاید در نظر خداى متعال بس بزرگ است. یکى از این دو نفر برخى از انواع عزادارى را استهزا مى کرد. نفر دوم دامادى مؤمن داشت که نسبت به حضور در مجالس عزادارى بسیار پایبند بود، ولى او به جاى تشویق دامادش بر این حضور عاشقانه وپیگیر، دائماً او را دلسرد مى کرد واز عزم جدى او مى کاست ومى گفت: این همه اهتمام ومشارکت لازم نیست. همین که گهگاه شرکت کنى کافى است. در یکى از سال ها شب دهم محرم یکى از آن دو نفر خواب هولناکى دید که بعدها آن را براى مرحوم بروجردى نقل کرد. او در خواب دید که گویا قیامت فرا رسیده است واو به همراه آن دوستش که عزادارى را سبک مى شمرد در صحراى محشر حیران وسرگردانند ونمى دانند چه سرنوشتى در انتظار آنهاست. در آن هنگام باغى مصفا مشاهده کردند که گفته شد حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آن جا به همراه دوستدارانشان در آن نشسته اند وبا یکدیگر به گفتگو مشغولند. آن دو نفر گفتند: ما نیز از دوستداران سیدالشهدا علیه السلام وعزاداران آن حضرتیم. پس برویم وایشان را زیارت نماییم. اما همین که خواستند نزد امام علیه السلام بروند ودر حلقه دوستداران آن جناب درآیند ملائکه موکل مانع ورود آنان شدند. آنها تعجب کردند وعلت را جویا شدند. به آنها گفته شد: این طور به ما دستور داده اند. مگر شما فلانى وفلانى نیستید؟ گفتند: بله، ولى چرا اجازه ورود نداریم؟ وقتى اصرار کردند یکى از فرشتگان وارد شد ووقتى بیرون آمد گفت: یکى از شما به جاى تشویق دامادش به شرکت در عزادارى، او را دلسرد مى کرد ودیگرى عزادارى را سبک مى شمرد. در این هنگام آن شخص با وحشت از خواب پرید وتا صبح نتوانست بخوابد. صبح با هر زحمتى که بود خود را به خانه دوستش رساند واز او خواست با هم به حرم امام حسین علیه السلام بروند. وقتى به آن جا رسیدند ماجراى خوابش را براى دوستش بازگفت وهر دو شروع به گریه کردند واز امام علیه السلام خواستند از گناهانشان بگذرد وپیمان بستند که هرگز چنان گناهانى را تکرار نکنند.
این دو نفر به واسطه رویایى صادقه از خواب غفلت بیدار شدند وبه توبه وجبران گذشته ها پرداختند، حال کسى که نسبت به عزاى سیدالشهدا علیه السلام دیدگاهى تنگ نظرانه یا توأم با تمسخر داشته باشد ودر همین حال بمیرد چه حالى خواهد داشت؟!


منبع: درس خارج فقه آیت الله سید صادق شیرازی


خداى متعال مسئولیت خونخواهى از امام حسین علیه السلام را بر دوش زمین وزمینیان نهاده واین قضیه را به مسائل تکوینى پیوند زده است. این مسأله شواهد فراوانى در روایات متواتر دارد؛ براى مثال روایت شده است که جناب ابراهیم خلیل علیه السلام هنگامى که سوار بر اسب از سرزمین کربلا مى گذشت از اسب بر زمین افتاد وسرش شکافت وخون از آن جارى شد. در این هنگام شروع به استغفار وپوزش طلبى از خداى متعال کرد وگفت: خدایا، چه تقصیرى از من سر زده است؟ جبرئیل بر وى فرود آمد وگفت:
یا ابراهیمُ، ما حدثَ منک ذنبٌ ولکن هنا یُقتلُ سِبطُ خاتمِ الأنبیاءِ وابنُ خاتمِ الأوصیاءِ فسالَ دمُکَ موافقةً لدمِهِ؛اى ابراهیم، گناهى از تو سر نزده است اما در این سرزمین نواده خاتم رسولان وفرزند خاتم الاوصیا کشته مى شود وخون تو براى همراهى با خون اوست که جارى شد.
آیا این مصداق روشنى از ارتباط امام حسین علیه السلام با عالم تکوین نیست؟ ابراهیم خلیل الرحمان هزاران سال پیش از واقعه کربلا مى زیسته است وشیخ الانبیا به شمار مى رود، ولى با این حال هنگام گذشتن از سرزمین کربلا سرش شکافته مى شود.
این که ابراهیم خلیل با این همه عظمت، خون سرش براى همراهى با خون مبارک سیدالشهدا علیه السلام جارى مى شود، بدان سبب است که کشتن امام حسین علیه السلام کشتن کرامت واسلام وتمام پیامبران است؛ زیرا با شهادت امام حسین علیه السلام تمام معنویات کشته شد وکون ومکان زیر وزبر ودگرگون گردید.
از این رو خداى حکیم مسئولیت خونخواهى ایشان را بر دوش زمین وزمینیان نهاد واین معناى «ضَمّنَ الأرضَ ومن علیها دمَکَ وثارَکَ» مى باشد. منظور از خونخواهى امام حسین علیه السلام فقط کشتن قاتل آن حضرت نیست، بلکه این مسأله در جمادات، ناظر به مسأله اى تکوینى است ودر انسان ها به معناى مسئولیتى است که در قبال این ماجرا بر دوش آنها قرار دارد.
از امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود:
کانَ أبی إذا دَخَلَ شهرُ المُحرَّمُ لا یُرى ضاحکاً وکانتِ الْکَآبَة تَغْلِبُ علیهِ حتّى یَمضی مِنهُ عشرةَ أیّامٍ فإذا کانَ یَوم العاشِر کانَ ذلکَ الیَومُ یومَ مصیبتِهِ وحُزْنِهِ وَبُکائِهِ ویقولُ هو الیَوْمُ الّذی قُتِلَ فیِهِ الحسینُ علیه السلام؛ هنگامى که ماه محرم محرم فرا مى رسید تا ده روز کسى پدرم را خندان نمى دید واندوه در چهره اش موج مى زد. هنگامى که روز دهم محرم فرا مى رسید آن روز، روز اندوه وماتم و زارى او بود ومى گفت: این همان روزى است که [جدم] حسین علیه السلام در آن کشته شد.
مسئولیت ما در قبال سیدالشهدا علیه السلام
ماه محرم ویژگى بى نظیرى نسبت به دیگر ماه ها دارد. به محض آن که هلال ماه محرم پدیدار مى شود، نام امام حسین علیه السلام را که در روز دهم این ماه مظلومانه به شهادت رسید، بى درنگ در خاطر انسان زنده مى کند ومسئولیت ما را در قبال آن حضرت وزنده نگاه داشتن شعله نامش به یاد مى آورد. از میان این مسئولیت ها مى توان به دو امر زیر اشاره نمود:
اول: معرفى امام حسین علیه السلام وماجراى کربلا وبیان اهداف وارزش هاى آن حضرت وکوشش براى آگاه کردن تمام انسان هاى شرق وغرب زمین از مصائبى که بر او وخاندان ویاران گرامى اش وارد شد.
روز یازدهم محرم هنگامى که عقیله بنى هاشم، حضرت زینب کبرى، فرزند برادر خود، حضرت امام سجاد علیه السلام را مشاهده کرد که از شدت اندوه طاقت فرسا نزدیک بود جان مبارکشان از کالبد تن خارج شود به ایشان عرضه داشتند:
لا یَجزِعنَّکَ ما تَرى فَواللّه إنّ ذلکَ لَعَهدٌ مِن رسول اللّه صلى الله علیه و آله إلى جدِّکَ وأبیکَ وعمّک، ولقد أخَذَاللّه میثاقَ اُناسٍ مِن هذِهِ الأُمّةِ لا تعرِفُهُم فَراعِنَةُ هذِهِ الأُمّة، وهم مَعروفونَ فی أهلِ السّماواتِ أَنَّهم یَجمعونَ هذِهِ الأعضاءَ المُتَفرّقَةَ فَیُوارونَها وهذِهِ الجُسومَ المُضرّجةَ، وینصبونَ لِهذا الطَفِّ عَلَماً لِقَبر أبیکَ سیّدالشهداء لا یدرسُ اثرُهُ ولا یَعفو رسمُهُ على کُرورِ اللیالی والأیّامِ، ولَیجتَهدَنَّ أئِمّةُ الکُفرِ وأشیاعُ الضّلالةِ فی مَحوِهِ وتطمیسِهِ، فَلا یَزدادُ أثرُهُ إلاّ ظُهوراً، وأمرُهُ إلاّ علوّاً؛ مبادا این چیزها تو را بى تاب کند. به خدا قسم این وعده اى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله به پدر بزرگ، پدر وعمویت داده است. خدا با گروهى از این امت ـ که فرعون هاى امت آنان را نمى شناسند ولى در میان اهل آسمان ها شناخته شده اند ـ پیمان بسته است که این اعضاى پراکنده را گرد آورند واین بدن هاى غرقه به خون را به خاک سپارند. این گروه براى طف ومرقد پدر بزرگوارت نشانه اى برپا خواهند کرد که هیچ گاه از میان نخواهد رفت وگذر شبان وروزان، نشان آن را نخواهد زدود. هر قدر پیشوایان کفر وپیروان گمراهى در زدودن واز بین بردن آن بکوشند، روزبه روز اثر آن پدیدارتر ونام آن بلندآوازه تر مى شود.
بنابراین شایسته است در اقامه عزادارى سیدالشهدا علیه السلام بکوشیم ومردم را نسبت به احیاى شعائر حسینى به شکل هاى گوناگون وشیوه هاى درست ومشروع فرا خوانیم.
دوم: مسئله دیگر پیروى از امام حسین علیه السلام ودنبال کردن اهداف بلند آن حضرت است که در حقیقت چنین چیزى از امت رسول اللّه صلى الله علیه و آله انتظار مى رود وباید گفت مسأله اول مقدمه اى براى رسیدن به این هدفِ مهم تر است.
در یکى از زیارت هاى سیدالشهدا علیه السلام آمده است:
وبَذَلَ مُهجَتَهُ فیک لیستنقذَ عبادَکَ من الجهالةِ وحیرةِ الضلالةِ؛خدایا، امام حسین علیه السلام خون قلب پاکش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانى وحیرت گمراهى برهاند.
لام در «لیستنقذ» لام تعلیل است؛ یعنى هدف وانگیزه فداکارى امام حسین علیه السلام نجات دادن بندگان از جهالت وگمراهى بود. منظور از «عبادک» تمام بندگان خداى متعال هستند، چه مؤمن باشند وبه واسطه امام حسین علیه السلام از درجات بالاترى از هدایت برخوردار شوند وچه غیر مؤمن باشند وبه برکت امام حسین علیه السلام راه هدایت بپویند.
براى این که هدف امام حسین علیه السلام را دنبال کنیم وبینش ومنش آن امام همام را چراغ راهمان سازیم خوب است در زیارت نامه هاى آن حضرت بیشتر تأمل نماییم. براى مثال کتابى مانند بحارالانوار در همه جا یافت مى شود وتهیه آن آسان است. مى توانیم زیارات امام حسین علیه السلام را که در این کتاب هست با دقت بخوانیم ودر مفاهیم آن تأمل کنیم؛ زیرا مطالب بسیارى هست که از اندیشیدن در مضامین این زیارت ها عاید انسان مى شود. کوتاه سخن این که معرفى سیدالشهدا علیه السلام از طریق اقامه مجالس عزادارى ـ از یک سو ـ وکوشش براى تحقق بخشیدن به آرمان هاى ایشان نظیر هدایت بندگان از نادانى وحیرت گمراهى به سوى نور اسلام وایمان ـ از سوى دیگر ـ از جمله مسئولیت هایى است که در زمینه خونخواهى آن امام بزرگوار بر دوش ما قرار دارد.
پس آستین همت بالا بزنیم وبه خصوص در ماه هاى محرم وصفر در این راه بکوشیم. بلکه پیش از فرا رسیدن این دو ماه آمادگى هاى لازم را کسب، وتمام نیروهاى مان را در این راه بسیج کنیم تا آرمان ها وارزش هاى والا ومورد نظر سیدالشهدا علیه السلام را از طریق دسته هاى عزادارى، مجالس روضه خوانى واقامه شعائر، نمایش ها وفیلم هاى نمادین، پایگاه هاى اطلاع رسانى، ماهواره ها، برگزارى همایش، سخنرانى وهر وسیله ممکن تحقق بخشیم. اینها همگى جزء مسئولیت هاى ماست که از این فرمایش امام صادق علیه السلام دریافت مى شود: «وخداى متعال زمین وساکنانش را ضامن خون تو وگرفتن تاوان آن قرار داده است» چه بسیارند کسانى که با امام حسین علیه السلام وبینش ومنش ایشان آشنا نیستند ومسئولیت ما در قبال این افراد چقدر سنگین است. از خداى متعال مى خواهیم ما را در خدمت کردن به اسلام وتلاش جدى در ستاندن تاوان خون حضرت سیدالشهدا علیه السلام از این طریق (یعنى معرفى امام حسین وآرمان هاى مقدس ایشان به تمام جهانیان) موفق بدارد.


علما , • نظر

در یکى از زیارت نامه هاى سیدالشهدا علیه السلام که ابن قولویه قمى رحمه الله در کامل الزیارات وبه نقل از امام جعفر صادق علیه السلام آورده است، آن حضرت جدشان امام حسین علیه السلام را این گونه خطاب کرده اند:
وضَمّنَ الأرضَ ومن علیها دمَکَ وثارکَ؛ وخداى متعال زمین وساکنانش را ضامن خون تو وگرفتن تاوان آن قرار داده است.
مى توان به قطع ویقین گفت که همانند این تعبیر بى مانند که این جا در حق امام حسین علیه السلام وارد شده، در هیچ یک از دعاها وزیاراتى که از اهل بیت علیهم السلام روایت شده نیامده است. از این روست که علما در تفسیر این فقره دچار حیرت شده اند ویکى از این افراد علامه مجلسى است که این زیارت را در بحارالانوار به نقل از ابن قولویه ذکر کرده است.
ابتدا وپیش از پرداختن به تفسیر این فقره، معنى برخى از مفردات آن، نظیر «ضمّن» را بررسى مى کنیم. «ضمان» یکى از ابواب فقهى است که درخصوص چگونگى ضمانت ونیز عمل به مقتضاى آن، میان شیعه ومخالفان اختلاف نظر وجود دارد. مشهور علماى عامه (سنّى ها) آن را «ضمّ ذمة إلى ذمة (پیوستن دو ذمه به هم)» تعریف کرده اند ولى مشهور فقهاى شیعه ضمان را «نقل ذمة الى ذمة (انتقال دادن ذمة از شخصى به شخص دیگر)» مى دانند.
براى روشن شدن مطلب به این مثال توجه کنیم: فرض کنیم که شخصى به نام احمد، به سبب قرض مثلاً، مالى بر عهده وذمه شخص دیگرى به نام محمود داشته باشد وشخص سومى به نام حامد ضامن محمود شود. در این مثال بر حسب رأى مشهور شیعه، احمد حق ندارد مال خود را از محمود مطالبه کند؛ زیرا حامد پس دادنِ آن مال را بر گردن گرفته وذمه محمود به حامد انتقال یافته است واز این پس مال یادشده را باید از او مطالبه نمود. اما بر اساس دیدگاه مشهور میان عامه (سنى ها) احمد مى تواند پولش را از هرکدام (از محمود یا حامد) که خواست مطالبه کند. البته هرکدام از این دو نفر اگر پول احمد را پرداخت کرد دیگر احمد حقى در مقابل هیچ کدام از آن دو نفر نخواهد داشت.
به هر حال در هر دو دیدگاه یادشده ضامن در برابر صاحب حق مسئول است وباید پول او را بدهد؛ چه بگوییم ذمه به او منتقل شده وفقط او مسئول است وچه بگوییم او وشخص ضمانت شده هردو مسئولند.
ظاهر عبارت امام صادق علیه السلام که فرمودند: «وضَمّنَ الأرضَ ومن علیها» این است که خداى سبحان مسئولیت خون امام حسین علیه السلام را بر دوش زمین وساکنان آن نهاده است؛ به عبارت دیگر چون خونِ پاکِ ایشان روى آن ریخت، زمین وساکنانش ضامن ومسئول خون امام حسین علیه السلام شدند.
تردیدى نیست که عدل الهى یعنى اعتقاد به این که خداى تعالى از هرگونه ستم منزه است، نزد پیروان اهل بیت علیهم السلام از اصول دین به شمار مى رود. پذیرش این اصل مستلزم آن است که هرچه در روایات اهل بیت علیهم السلام وارد مى شود با منطق عدل الهى سازگارى وهمخوانى داشته باشد، وهر تفسیرى از سخنان اهل بیت علیهم السلام که با اصل عدل الهى ناسازگار باشد، از قبل ناپذیرفتنى است واجمالاً یا تفصیلاً مردود است.
معناى ضمانت زمین
نص کلام امام علیه السلام در زیارت یادشده، «ارض» یعنى تمام زمین را مسئول خون سیدالشهدا علیه السلام دانسته است ودلیلى در دست نداریم که لفظ «زمین» را از معناى اصلى وشمولى به زمین خاصى منصرف کند. این در حالى است که کلمه «کربلا» یعنى همان زمینى که خون امام حسین علیه السلام روى آن ریخت در روایات وزیارت نامه هاى دیگر فراوان تکرار شده است ونیز کلمه «کوفه» (زمینى که سپاهیان ودشمنان امام علیه السلامبراى نبرد با ایشان از آن جا خارج شدند) نیز بارها در روایات آمده است. اما هنگامى که به این زیارت مراجعه مى کنیم مى بینیم لفظ «ارض» به صورت مطلق آمده وشامل همه کره زمین است.
از این رو علما حق دارند که در توجیه وتفسیر این فرمایش امام صادق علیه السلام دچار حیرت شوند، هرچند آن بزرگوار البته سخنان نامفهوم نمى فرمایند؛ زیرا گذشته از مقام عصمت وامامت، ایشان از خانواده اى است که در اوج بلاغت وسخنورى قرار دارند. با این حال چرا فرموده اند: خداى تعالى خون پاک سیدالشهدا علیه السلام را بر گردن زمین نهاده است؟ این مسأله چه ارتباطى مى تواند با زمین داشته باشد؟ مگر زمین بود که امام حسین علیه السلام را به قتل رساند؟ از طرفى اگر منظور از زمین در این جا زمین کربلا باشد ما مى دانیم که خداى تعالى به واسطه امام حسین علیه السلام جایگاه وارزش فوق العاده اى بدان بخشیده وحتى آن را با شرافت تر از کعبه قرار داده است واین، از جمله عطاهاى استثنایى خداى تعالى به آن حضرت، واز جمله خصایص ایشان مى باشد. ولى منظور امام صادق علیه السلام صرف زمین کربلا نبوده وتمام زمین ها را به صورت مطلق اراده فرموده است. سخن این جاست که وقتى امام حسین علیه السلام تنها در یک نقطه از زمین به شهادت رسیده اند، چرا خداى متعال تمام زمین ها را مسئول خون پاک ایشان قرار داده است؟
علما در فهم این فرمایش امام صادق علیه السلام دچار حیرت شده اند. گروهى گفته اند: از آن جا که امام حسین علیه السلام روى کره زمین به شهادت رسیده است خداى تعالى همه زمین ها را مسئول کیفر کردن قاتلان آن حضرت ـ در هرجا که دفن شوند ـ نموده، واین پیمان وضمانتى است که خداى متعال از زمین ستانده است. بنابراین، این فقره ناظر به یکى از خصایص سیدالشهداست که خداى متعال فقط براى ایشان قرار داده، وامام صادق علیه السلامدر این جا پرده از آن برداشته است. اما دانستن این که زمین چگونه این تکلیف ودستور الهى را اجرا مى کند، ارتباطى به ما ندارد. زمین خود تکلیف خود را مى داند وما را همین بس که بدانیم زمین مکلف است ووظیفه وتکلیف خود را ادا خواهد نمود.
«فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَآ أَتَیْنَا طَـآئِعِینَ»؛ پس خدا به آسمان وزمین فرمود: خواه یا ناخواه رام شوید. گفتند: البته رام وتسلیم هستیم.
واز آن جا که خداى متعال چیزهایى به امام حسین علیه السلام عطا کرده که به احدى عطا نکرده، ایشان را با عالم تکوین گره زده ومسئولیت خون مبارکشان را برعهده تمام زمین قرار داده است چنان که گویى این جنایت بزرگ روى تمام نقاط زمین صورت گرفته است. بنابراین فهم تعبیر «ضامن بودن زمین» آسان خواهد شد چون که مسئولیت زمین مسئله اى تکوینى است وربطى به تشریع ندارد وپرداختن به آن ضرورت ندارد فقط همین قدر کافى است که بدانیم خداى سبحان خون امام حسین علیه السلام را به عهده زمین قرار داده است واین اشکالى ندارد.
معناى ضامن بودن ساکنان زمین
نکته دیگرى که در زیارت نامه منقول از امام صادق علیه السلام شایان تأمل بیشتر است تعبیر «ساکنان زمین» مى باشد که نشان مى دهد ما وتمام فرزندان ونیاکان ونسل هاى پیش وپس از ما وکسانى که هنوز پا به عرصه گیتى ننهاده اند یعنى از ابتداى عالم تا انتهاى آن همگى مسئول وضامن خون آن حضرت ومکلف به گرفتن تاوان ایشانیم.
پس من وشما نیز مسئولیم وتمام کسانى که امروزه ودر آینده در تمام نقاط کره زمین زندگى مى کنند، این مسئولیت را بر عهده دارند.
زیرا کلمه «من» در این عبارت موصوله است وهمان طور که علماى لغت واصول گفته اند ظهور در عموم دارد. از این رو معناى عبارت چنین خواهد بود: خداى تعالى مسئولیت خون امام حسین علیه السلام را بر دوش کره زمین وتمام چیزها وکسانى که روى آن هستند قرار داد.
سؤال این جاست که ما در زمان بنى امیه زندگى نکردیم وشاهد شهادت امام حسین علیه السلام نبودیم، پس چگونه در این زمینه مسئولیت داریم ومسئول چه چیزى خواهیم بود؟ اصلاً خود امام صادق علیه السلام در زمان جدشان در قید حیات [ ظاهرى ]نبودند وشهادت ایشان را ندیدند والاّ اگر حضور داشتند البته ایشان را یارى مى نمودند. با این همه چگونه است که مى فرمایند: هرچه روى زمین است مسئول خون ایشان وموظف به گرفتن تاوان خون مبارک شان است؟
بنابراین این کلام باید معانى دیگرى فراتر از آنچه گفتیم داشته باشد.
در متن روایت چنین آمده است: «وخداى متعال زمین وساکنانش را ضامن خون تو وگرفتن تاوان آن قرار داده است» روشن است که خون یک چیز است وخونخواهى چیز دیگر. خونخواهى یعنى گرفتن انتقام خون ریخته شده. علامه مجلسى رحمه الله از معناى حقیقى وآشکار این عبارت دچار شگفتى شده وچه بسا آن را با عدل الهى ناسازگار دانسته است؛ بدین معنا که چگونه ممکن است خداى متعال زمین وتمام زمینیان را مسئول این فاجعه بداند در حالى که در میان آنان افرادى هستند که از قتل سیدالشهدا علیه السلامناخرسندند واز قاتلان آن حضرت بیزار ومتنفرند؟ اصلاً چگونه چنین چیزى ممکن است در حالى که انبیا واولیا واهل بیت علیهم السلام نیز در میان زمینیان هستند؟
پس در این جا فقره یادشده را نمى توانیم بر معناى حقیقى آن حمل کنیم؛ زیرا در آن صورت مسئولیت قتل امام حسین علیه السلام حتى بر دوش کسانى قرار خواهد گرفت که در این جنایت نه تنها همکارى نکردند بلکه از ارتکاب آن ناخرسند نیز شدند، وچون چنین چیزى با منطق عدل الهى سازگارى ندارد، مجبور مى شویم دست به توجیه وتأویل بزنیم. بنابراین عبارت فوق را نمى توان بر معناى حقیقى آن حمل نمود ولازم است دنبال نزدیک ترین معناى مجازى بگردیم. براى عدول به معناى مجازى، قرینه (دلیل) عقلى نیز در این مثال وجود دارد که همانا عدل الهى است. البته مشکل به مسئولیت خون (دمک) باز مى گردد وظاهراً در خون خواهى مشکل علمى وجود ندارد.

 

منبع:(درس خارج آیت الله سید صادق شیرازی)


علما , • نظر

مشهور میان فقها این است که پوشیدن لباس مشکى ونماز خواندن با آن مکروه است (یعنى حرام نیست) ومجموعه اى از فقها بر این نظرند که پوشیدن لباس مشکى براى حضرت سیدالشهدا علیه السلام مستحب مى باشد. یعنى هرچند این کار مکروه است، براى سیدالشهدا علیه السلام مستحب مى شود. البته در مقابل علماى دیگرى هم وجود دارند که این دیدگاه را قبول ندارند.
یکى از علما کتابى در فقه دارد که در حدود صدسال پیش چاپ سنگى شده است وبنده نیز یک نسخه از آن را دارم. ایشان نیز مانند برخى از فقهاى دیگر قبول ندارند پوشیدن لباس مشکى براى سیدالشهدا علیه السلام مستحب است. به هر حال این یک نظریه فقهى است وطرفین در این مسئله مبناى ویژه خود را دارند.
این عالم معتقد بود پوشیدن لباس مشکى در هر حال مکروه است وحتى اگر براى سیدالشهدا علیه السلام پوشیده شود کراهت آن باقى مى ماند. اما ایشان در توضیح دیدگاه خود مثالى مى زند که نامناسب است وبنده وقتى به تمثیل ایشان رسیدم بسیار شگفت زده شدم.
بنده از این کتاب ودیدگاه هاى این عالم در آثار خود نقل کرده ام وهمیشه این سؤال وابهام در ذهنم وجود داشت که چرا هیچ یک از فقها به کتاب هاى ایشان استشهاد نکرده اند واو را نمى شناسند. میان بنده وایشان حدود شش یا هفت طبقه از فقها وجود دارند وهمگى کتاب هایى در فقه پرداخته اند ولى هیچ یک به کتاب وآراى ایشان ارجاع نداده اند. روزى نزد یکى از مراجع بزرگ قم ـ که در یک دوره مرجعیت عام پیدا کردند ـ رفته بودم ومطلبى نقل کردم که ایشان منبع آن را پرسیدند. گفتم: فلان کتاب. آن مرجع تقلید نود ساله حتى نام آن کتاب را هم که به چاپ رسیده بود نشنیده ونشانى از آن ندیده بود!
بعدها که مسئله پوشیدن لباس مشکى وآن تمثیل نامناسب را در کتاب دیدم به راز گمنامى فوق العاده ایشان پى بردم ودانستم علت مجهولیت بى اندازه ایشان آن تمثیل نامناسب است.
آن عالم سوء نیت نداشته وبه اصطلاح این کارشان قُبح فعلى داشته ونه فاعلى، ولى با این حال خداى متعال همین اندازه مقابله با دستگاه سیدالشهدا علیه السلام را نیز برنمى تابد.
به نظرم آمد تمام مشکل این کتاب فقط براى همین چند کلمه است که باعث شده است چنین کتاب مهمى در قلب حوزه علمیه وحتى در میان مراجع تقلید هم ناشناخته بماند ودر غبار گمنامى از یادها فراموش شود. از آن جا که ترسیدم نکبت این کتاب دامنگیر آثار بنده هم شود هرچه از ایشان نقل کرده بودم پاک کردم وبا خود گفتم: به هرحال علم متوقف بر نقل این موارد نیست.
غرض این که در دستگاه سیدالشهدا علیه السلام حسن نیت کافى نیست وحسن عمل لازم است؛ زیرا یک اشتباه هرچند ناخواسته واز سر قصور باشد اثر وضعى خود را خواهى نخواهى به جا مى نهد وشواهد بسیارى در تأیید این معنا وجود دارد.
قدر محرم وسوگوارى حضرت ابا عبداللّه علیه السلام را بدانیم وبکوشیم جز خدمت به این دستگاه چیزى از ما صادر نشود.





منبع:(درس خارج آیت الله سید صادق شیرازی)