سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

ایت الله خمینی(رحمه الله) در تحریر الوسیله مسأله ای به این مضمون دارند که هر کس بیدار شد و دید آفتاب همین الان زده است و نماز صبح او قضا شده است ولی وسیله ای دارد مثلاً هواپیمایی دارد، می تواند از آن استفاده کند، واجب است که سوار شود و برود جایی که آفتاب نزده مثل آنکارا، پایتخت ترکیه و نمازش را بخواند و برگردد. حالا چقدر پول سوخت هواپیما است، چقدر مشکلات و هماهنگی ها نیاز دارد. بماند، ببین اهمیت نماز را که چقدر مهم است
                                                                                                                         
                                  .                                                                         ---------------------------------------------------------------------------------
رعایت اضعف مامومین
مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی(رحمه الله) در زمان قدیم، امام جماعت مسجد گوهرشاد بودند اذکارِ رکوع و سجود را هفت مرتبه می گفتند، صلوات و دعاهای بعد از آن را هم می گفتند، اگر هم کسی یا الله می گفت دوباره همه این اذکار را تکرار می کردند، نماز ایشان آن قدر طولانی بود که شخصی گفت: مادرم در رکوع پنج شمع نذر کرده بود که آقا زودتر از رکوع بلند شود، یکی دیگر می گفت: اگر کسی اول نماز صبح ایشان، برود غسل کند و برگردد به جماعت می رسد، از ایشان پرسیدند شما چرا رعایت اَضعف مأمومین را نمی کنید، فرمودند: اضعف از خودم کسی را نمی بینم، زیرا ایشان در آن موقع صد سال عمر داشتند، در بین نماز ظهر و عصر، ایشان را ماساژ می دادند که برای نماز عصر حال داشته باشند.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
فضیلت نماز اول وقت
یکی از ارادتمندان و مقلّدین حضرت آیت الله العظمی سید احمد خوانساری می گوید: من و ایشان مسافرتی کردیم از تهران به ساوه، رفت و برگشت را با اتوبوس بودیم، در راه برگشت که من در کنار ایشان نشسته بودم، آقا خیلی آرام فرمودند: حاج میرزا حسن، عرض کردم بله آقا جون، فرمودند: هوا نشان می دهد که به نماز مغرب نزدیک می شویم، این اتوبوس اگر بخواهد با همین حضرت آیت الله خوانساریسرعت حرکت کند قریب یک ساعت و نیم از نماز مغرب می گذرد و ما به تهران می رسیم و از فضیلت نماز اول وقت محروم خواهیم شد.
خداوند هم از ما نماز اول وقت خواسته است، اگر مقدور است شما بروید و از راننده تقاضا کنید که درگوشه ای نگه دارد تاما نماز بخوانیم و دوباره سوار شویم، من نمی دانستم چه بگویم زیرا در آن زمان راننده ها کم بودند، و به همین دلیل دارای احترام خاصی بودند وقتی که پشت فرمان می نشستند گویا پادشاهانی هستند که فرمان مملکتی را به دست گرفته اند خصوصاً بعضی از آنها انسانهای بددهن و بدزبانی بودن، و حرمت افراد را نگه نمی داشتند و به راحتی اهانت می کردند.
لذا به همین جهت به حضرت آیت الله خوانساری عرض کردم: آقا جون بعضی از اینها شخصیت ندارند، اگر هم بگویید گوش نمی دهند، و بی خودی آبروی خود را می ریزیم. چون نگه نمی دارند، ایشان فرمودند: شما بگویید اگر نگه نداشتند، ماشین که نگه می دارد. من هم قبول کردم و عرض کردم چشم آقا جون، چون من مقلد ایشان بودم و حکمشان را بر خودم واجب می دانستم.
لذا از روی صندلی بلند شدم و با احترام به راننده گفتم اگر ممکن است در هر کجا که صلاح می دانید لحظاتی نگه دارید که ما دو نفر می خواهیم نماز بخوانیم، راننده همان طور که حدس می زدم، نگاه تندی به من کرد و گفت: چی می گی آقا، نماز می خواهیم بخوانیم یعنی چه؟ یک ساعت دیگر برو خانه ات بخوان، سپس گفت: برو بنشین سر جات.
من هم برگشتم و جریان را به حضرت آیت الله خوانساری عرض کردم و گفتم راننده ماشین را نگه نمی دارد ، ایشان فرمودند: مانعی ندارد، در عوض ماشین خودش نگه می دارد!
تا این جمله را فرمودند: دیدم که ماشین ریپ می زند و لحظاتی بعد خاموش شد و راننده مجبور گردید که به کناری بزند، ایشان فرمودند: بلند شو برویم پایین نماز بخوانیم.
ما نماز را خواندیم و برگشتیم و روی صندلی نشستیم، و در این مدت، راننده مرتب استارت می زد و خیلی سعی کرد که ماشین را روشن کند ولی نشد، راننده لحظاتی مأیوسانه به صندلی تکیه زده و در فکر فرو رفته بود که چه کند.
خصوصاً وقتی که می دید که دو نفری نماز جماعت را برپا کرده ایم و آقا بعد از نماز مغرب، نماز عشاء را هم خواندند، سپس رو به من کرد و فرمودند: تعقیبات را برویم داخل ماشین بخوانیم، و مردم را معطل نکنیم، از چهره راننده دریافتم که مُتنبّه شده است ولی رویش نمی شود که عذرخواهی کند و همه افرادی که داخل اتوبوس نشسته بودند متعجبانه ما را نگاه می کردند، وقتی برگشتیم و نشستیم، حضرت آقا به راننده فرمودند: بفرمایید حرکت کنید و تا این جمله را فرمودند یک دفعه ماشین خود به خود روشن شد و راننده و بقیه مسافرین از این عمل ایشان در تعجب فرو رفتند.