سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

ممکن است ما بخواهیم این مساله آزادی معنوی را با یک زبان ساده تری‏ بفهمیم. واقعا ما خودمان، قطع نظر از مطالب و مسائلی که در قرآن مجید آمده است، در حدیث‏آمده است، عرفا بالخصوص در این زمینه اظهار نظر کرده‏اند، علمای روانشناسی تأیید کرده‏اند، قطع نظر از همه اینها، می‏خواهیم با یک زبان ساده‏ای این مسئله آزادی معنوی را بفهمیم.
ما مطلب‏ را از یک مطلبی که هر کسی می‏تواند احساس بکند شروع می‏کنیم و آن اینست: بدون شک ما در زندگی خودمان احتیاج داریم به خوراک، و هر چه بهتر، بهتر، احتیاج داریم به پوشاک و هر چه عالیتر، بهتر، احتیاج داریم به‏ مسکن و هر چه مجللتر، بهتر. همینطور احتیاج داریم به زن و فرزند، احتیاج داریم به تجملات زیاد زندگی و به پول و مادیات علاقه مند هستیم. اما در یکجا ما سر یک دو راهی قرار می‏گیریم، احساس می‏کنیم که اینجا یا باید شرافت و عزت و سیادت و آقایی خودمان را حفظ کنیم ولی با فقر بسازیم، نان بخوریم ولی نان خشک و خالی، لباس بپوشیم، لباس ژنده، خانه داشته باشیم، خانه تنگ و کوچک و محقر، پول نداشته و در مضیقه‏ باشیم و یا از عزت و آقایی و سیادت خودمان صرف نظر بکنیم، تن به یک‏ ذلت بدهیم، تن به خدمت بدهیم، آنوقت تمام نعمتهای مادی برای ما فراهم می‏شود.
می‏بینیم بسیاری از افراد مردم اساسا حاضر نیستند تن به‏ ذلت بدهند و لو به قیمت اینکه مادیات زندگیشان خیلی زیاد شود. البته‏ بعضیها حاضر می‏شوند، تن به این ذلت می‏دهند ولی در عین حال همین آدم در عمق وجدانش احساس یک سرشکستگی می‏کند