سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

در یکی از ماه‌های رمضان با چند تن از رفقا از محدّث، شیخ عبّاس قمی خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد با اقامة نماز جماعت، بر معتقدان و علاقه‌مندان، منّت نهد، با اصرار و ابرام این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستان‌های آنجا اقامه گردید. روز به روز بر تعداد جمعیّت این جماعت افزوده می‌شد. روزهای اقامة نماز به وسیلة شیخ هنوز به ده روز نرسیده بود، که اشخاص زیادی از ماجرا، اطّلاع یافتند و تعداد جمعیّت فوق العاده شد.
یک روز پس از اتمام نماز ظهر به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: «من امروز نمی‌توانم نماز عصر بخوانم» و رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات ایشان و جویا شدن از علّت ترک نماز جماعت گفتند: «حقیقت این است که در رکوعِ رکعت چهارم، متوجّه شدم که صدای اقتداکنندگان که پُشت سر من می‌گویند: «یا الله یا الله ان الله مع الصّابرین» از محلّّی بسیار دور به گوش می‌رسد، این مسئله که مرا به زیادتی جمعیّت متوجّه کرد، در من شادی و فرحی ایجاد کرد. خلاصه اینکه خوشم آمد که جمعیّت این اندازه زیاد است، بنابراین من برای امامت، اهلیّت ندارم.

? فوائد الرضویّه، ج1، مقدّمه: محمود شهابی.