سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
نظر

دامنه فضایل اخلاقی بسیار گسترده است. اگر آداب را نیز به آن بیفزاییم با توجه به تفاوت های آداب هر مجلس و محفلی از مجلس و محفل دیگر یا محیطی با محیطی دیگر، می توان گفت که نمی توان همه آن را شمارش کرد. با این همه برخی از فضایل هستند که به عنوان امهات و اصول بنیادین اخلاقی مطرح هستند.
امام حسن(ع) مکارم اخلاقی را ده چیز برمی شمارد که اگر کسی این ده فضیلت اخلاقی را در خود فراهم آورد می توان او را انسانی دارای مکارم اخلاقی برشمرد. البته مهم ترین نکته این است که این ده فضیلت می بایست در شخص به صورت ملکه و منش درآمده باشد و مجموعه این هاست که تاثیرگذار خواهد بود؛ هرچند که هر یک از آن ها به تنهایی دارای ارزش و اعتبار بسیار بزرگی است، ولی آن چه شخصیت کامل اخلاقی را می سازد اجتماع این ده فضیلت در انسان به شکل کمالی و منش و ملکه است.
کرامت در برابر دنائت و پستی یکی از مفاهیم معروف این اصطلاح است که جلوه های بسیاری دارد. از جمله جلوه های آن می توان در رفتار اجتماعی اشاره کرد. آن حضرت(ع) در تبیین این مفهوم و معنای کرامت می فرماید: قیل له(ع) ما الکرم؟ قال: الابتداء بالعطیه قبل المساله و اطعام الطعام فی المحل. قیل فما الدنیئه؟ قال: النظر فی الیسیر و منع الحقیر؛ از امام مجتبی(ع) سؤال شد: کرم چیست؟ فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطی. سؤال شد: دنائت و پستی چیست؟ فرمود: کوچک بینی و دریغ از اندک. (همان، ص 522)
در این عبارت یکی از تجلیات کرامت اخلاقی در زندگی را آن حضرت(ع) تبیین کرده است تا دانسته شود که کرامت ارتباط تنگاتنگی با مسئله بزرگواری و انفاق مالی نیز دارد. به این معنا که کرامت را نمی بایست تنها در روی خویش جست، بلکه در گذشت و بخشش از همه چیز می بایست آن را معنا کرد. کسی که بزرگوار است تنها در روی خویش آن را به نمایش نمی گذارد بلکه بخشش او همه جنبه ها را از جمله مالی و جانی را دربر می گیرد و شخص بزرگوار نسبت به همه چیز اهل بخشش است و در چیزی بخل روا نمی دارد. او در بخشش علم و مال و دانش نیز بزرگوار و اهل کرم است.
همان گونه که اهل کرامت و کرم، اهل بخشش هستند، در مقابل، اهل دنائت نه تنها بخشش نمی کنند بلکه نسبت به بخشش دیگران نیز شکرگزار و سپاسگزار نیستند. امام حسن(ع) در این باره می فرماید: اللوم ان لاتشکر النعمه؛ پستی آن است که شکر نعمت را نکنی. (تحف العقول، ص 323)
امام حسن(ع) ده اصل اساسی در حوزه اخلاق را اموری می داند که بیشتر مرتبط با مسایل اجتماعی و رفتاری است. آن حضرت(ع) می فرماید: مکارم الاخلاق عشره: صدق اللسان و صدق الباس و اعطاءالسائل و حسن الخلق و المکافات بالصنائع و صله الرحم والتذمم علی الجار، معرفه الحق للصاحب و قری الضیف و راسهن الحیاء؛ مکارم و فضایل اخلاق ده چیز است:

1- راستگویی

بنیاد همه خیرها در صدق و صداقت و راستگویی و بنیاد همه بدبختی ها و زشتی ها در دروغگویی است. از این رو در قرآن، خداوند عذاب سخت را به دروغگو وعده داده و آن را از گناهان کبیره شمرده است.
                                   

2- راستگویی در وقت سختی و گرفتاری

انسان ها در زمانی که از هر نظر خود را در امنیت و قدرت احساس کنند، به صداقت و راستگویی گرایش دارند و انگیزه ای برای دروغگویی نمی یابند. اما راستگویی و حقیقت آن را به عنوان یک منش و کرامت اخلاقی باید در زمانی یافت که انسان در فشار و تنگنا باشد. اصولا گرایش به دروغگویی برای ترس از مجازات، ناتوانی در دفاع از خود، جلب و جذب منفعت یا اموری از این دست است. کسی که در اوج نیاز یا سختی و گرفتاری، حاضر است که صداقت را پیشه خود کند، و تبعات و آثار آن را تحمل نماید کسی است که صداقت و راستگویی، منش و ملکه اوست.

3- بخشش به سائل

خداوند در آیاتی از جمله آیات42و 52 سوره معارج (الذین فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم) و 91 سوره ذاریات (و فی أموالهم حق للسائل و المحروم)، بخشش و انفاق مالی به سائل و محروم را یک واجب دینی و اخلاقی برمی شمارد. این که انسان، بدون توجه به وضعیت شخص و به صرف این که چیزی را درخواست کرد، به او ببخشد و انفاق کند، امری سخت و دشوار است؛ چراکه اما و اگرهای زیادی در ذهن آدم می آید و اجازه این کار را به سادگی نمی دهد. این که شخص به محرومی بخشش و انفاق کند، قابل دفاع است، ولی به نظر می رسد که بخشش به سائل، بی توجه به چیزی دیگر جز نفس سؤال، خیلی سخت، غیرمنطقی، غیرعقلانی و یا غیراخلاقی باشد. اما در این حدیث، این بخشش و انفاق به عنوان یک مکرمت اخلاقی مورد تأکید است؛ چرا که نفس سؤال، خود مهم ترین علت برای این عمل انفاق است. خواری و مذلتی که در نفس سؤال است، جز به بخشش و انفاق، مقابله ای نمی توان برای آن درنظر گرفت. هر کسی که در مقام سؤال قرار می گیرد می بایست به او بخشش کرد بی توجه به این که چه کسی یا مقامی و یا ... است.
البته باید نزد کسی رفت که دارای مکارم اخلاقی است. از این رو امام حسن(ع) برای رواندازی می فرماید که نزد هر کسی نباید رفت: لا تات رجلا الا ان ترجوا نواله او تخاف باسه او تستفید من علمه او ترجو برکته و دعائه او تصل رحما بینک و بینه؛ نزد کسی مرو، مگر آن که به بخشش او امیدوار، یا از قدرتش بیمناک، یا از دانشش بهره مند، یا به برکت و دعایش امیدوار باشی، یا آن که بین تو و او پیوند خویشاوندی باشد. (ناسخ التواریخ، ج2، ص317).

4- خوش خلقی

شاید مهم ترین جلوه اخلاق در خوشرویی و خوشخویی باشد. انسان خوشخو شریک مال و ثروت دیگران است؛ چنان که مهم ترین عامل جذب دیگران به سوی او نیز همین فضیلت اخلاقی است. انسان پیش از این که سخنی بگوید، یا کاری انجام دهد، این نیکخویی اوست که بیانگر شخصیت اوست. خداوند پیامبر(ص) را به خلق عظیم و نیک می ستاید و آن را عامل جلب و جذب قلوب مؤمنان به سوی ایشان می داند.(آل عمران، آیه915 و نیز قلم، آیه4)

5- پاداش در مقابل کارها و صنعت ها

هر کسی متوقع آن است که اگر کاری انجام داد، تشویق شود و پاداش گیرد. ارزشگذاری برای کارهای دیگران و اهمیت دادن به آن، از دیگر مکارم اخلاقی است که در این حدیث بیان شده است. انسان نمی بایست کارهای دیگران را هرچند کوچک باشد، بی ارزش جلوه دهد، بلکه آن را بزرگ شمارد و دست کم به زبان، او را پاداش نیک دهد. البته این بدان معنا نیست که انسان تنها در برابر کاری که به نفع و سود او انجام می گیرد سپاسگزار باشد، بلکه به این معناست که هر کار خیری که انجام می گیرد، قابل ستایش و پاداش است و انسان نباید تنها به سود خود بیندیشد بلکه فراتر از آن به هستی بنگرد و باتوجه به مفید بودن این کار و صنعت برای هستی، در مقام پاداش و تشکر برآید. این همان خصلت خداوندی است که بی آن که سودی نصیب او شود، به کارهای بشر پاداش می دهد. چنین شخصی در حقیقت مظهر خداوندی در پاداش دهی است.

6- پیوند با خویشان

از نظر آن حضرت(ع) هر چند که صله رحم و پیوند با خویشان به عنوان فضیلت و مکرمت اخلاقی معرفی می شود، ولی دامنه خویشاوندی را نمی بایست در عمل اخلاقی محدود کرد؛ چرا که خویشی ایمانی و برادری اعتقادی، قوی تر از خویشی خونی است؛ چرا که امت را خون و نژاد نمی سازد بلکه عقیده و اعتقاد می سازد و همین برادری ایمانی است که در بهشت آنان را در کنار هم گرد می آورد. در جایی که همه مظاهر دنیوی از میان می رود و ارزش ها و مظاهر معنوی خود را نشان می دهد معلوم می شود که خویشی واقعی در نسب های نژادی و خونی نیست بلکه در نسبت های عقیدتی است. از نظر آن حضرت، خویش و بیگانه واقعی را می بایست در این چارچوب ارزیابی کرد. حضرت می فرماید: القریب من قربته الموده و ان بعد نسبه و البعید من باعدته الموده و ان قرب نسبه؛ خویشاوند کسی است که دوستی و محبت، او را نزدیک کرده باشد و اگر چه نژادش دور باشد و بیگانه کسی است که از دوستی و محبت به دور است، گرچه نژادش نزدیک باشد. (تحف العقول، ص 4.23)

7- حمایت از همسایه

شاید بتوان گفت که همسایه بیش ترین ارتباط را با شخص دارد. حق همسایگی چنان مورد تأکید قرار گرفته است که برخی گمان کرده اند که همسایه از همسایه ارث می برد. اگر چنین حقی را در حوزه علم حقوق برای او واجب ندانیم، دست کم در حوزه اخلاقی بر شخص است که از هر جهت از جان و مال و عرض همسایه حمایت کند و اجازه ندهد که در حق وی اجحاف و ظلمی روا شود. همین چیزهاست که برای آخرت آدمی می ماند.

8- حق شناسی درباره دوست و رفیق

دوست کسی است که آدمی را به آرامش می رساند و راه بهشت و دوزخ را به وی نشان می دهد، زیرا دوستان، یکدیگر را چنان متأثر می سازند که نوعی تناسب در عقیده و رفتار و خلق و خو پدید می آید. الگوپذیری از دوستان امری ثابت شده است. حق دوست بسیار است و در این روایت با عنوان حق دوست بر آن تأکید شده و آن را یکی از مکارم اخلاقی دانسته است. امام حسن(ع) در عبارتی دیگر درباره رفیق شناسی می فرماید: قال الحسن(ع) لبعض ولده: یا بنی لاتواخ احدا حتی تعرف موارده و مصادره فاذا استنبطت الخبره و رضیت العشره فاخه علی اقاله العثره و المواساه فی العسره؛ امام حسن(ع) به یکی از فرزندانش فرمود: ای پسرم با احدی برادری مکن تا بدانی کجاها می رود و کجاها می آید و چون از حالش خوب آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی، با او برادری کن به شرط این که معاشرت، براساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد. (تحف العقول، ص323)

9- میهمان نوازی

درباره میهمان نوازی روایات بسیاری است. میهمان نوازی به عنوان یکی از مصادیق مکرمت اخلاقی در میان همه اقوام شناخته و معروف است.
01- و در رأس همه اینها شرم و حیاست (تاریخ الیعقوبی، ج2، ص622)
این که امام(ع) حیا را رأس همه امور اخلاقی برمی شمارد، از آن روست که حیا از همراهان همیشگی دین و عقل است. به این معنا که اگر کسی حیا نداشته باشد، دین و عقل ندارد و هر کسی که دین و عقل دارد، حیا دارد. در روایات بسیاری که در کتاب عقل و جهل اصول کافی بیان شده، بر این معنا تأکید شده است. امام حسن(ع) نیز در جایی دیگر می فرماید: لاادب لمن لاعقل له، و لامروه لمن لاهمه له، و لاحیاء لمن لادین له؛ کسی که عقل ندارد، ادب ندارد و کسی که همت ندارد جوانمردی ندارد و کسی که دین ندارد حیا ندارد. (ناسخ التواریخ، ج2، ص173)