جایگاه حضرت عبدالعظیم(ع)
از یکی از اهالی ری که به دیدن امام هادی(ع) رفته بود، نقل شده است که روزی به دیدن ایشان رفتم. ایشان فرمودند: از کجا میآیی؟ عرض کردم از زیارت قبر حسین پسر علی در کربلا بر میگردم. ایشان فرمودند بدان که همانا اگر قبر عبدالعظیم که پیش خودتان است زیارت کرده بودی، همانا مانند این بود که حسین پسر علی را زیارت کردهای.(ویکیپدیا) وجود 33 روایت در کتب اربعه و صدها روایت در سایر کتب، نشان از تلاشهای بیپایان فقهی و کلامی حضرت عبدالعظیم دارد. از سوی دیگر عبدالعظیم را باید در واقع نخستین نگارنده و یا به سخن دقیقتر اولین گردآورنده باورنامههای شیعی دانست. پس از این به روایتی که شیخ صدوق(ره) در «التوحید» بهدست داده است اشارت خواهیم کرد و در آن نحوه عرضه عقاید از سوی عبدالعظیم و تأیید شدن آن از سوی امام(ع) را به نظاره خواهیم نشست.( نخستین نگارنده باورنامههای شیعی»، نوشته سهند صادقیبهمنی) از اخبار منقوله به طور وضوح استفاده میشود که وی مورد مهر و علاقه و محل اطمینان و اعتماد ائمه اطهار(ع) بوده است. برای نمونه صاحببن عباد در رساله خود بیان کرده: «ابوحامد رازی گوید: خدمت حضرت هادی(ع) رسیدم و از آن جناب مسائلی پرسیدم، هنگامی که اراده کردم از محضر مقدسش بیرون شوم فرمود: هرگاه مشکلاتی برایت پیش آمد کرد آنها را از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا هم به او برسان.» در «امالی» شیخ صدوق ضمن حدیث «عرض دین» آمده وقتی که حضرت عبدالعظیم خدمت امام هادی(ع) مشرف شد و عقائد خود را اظهار کرد امام فرمود: «تو از دوستان حقیقی ما هستی.» این حدیث ما را کفایت میکند تا به فضایل و مقامات حضرت عبدالعظیم پی ببریم؛ چرا که شیعه و محب واقعی اهل بیت(ع) بودن مقامی است که هرکس به آن نائل نمیشود. عبدالعظیم در مجموع از 3 شیوه برای انتقال بر جایگذاری میراث دینی اهل بیت(ع) استفاده کرده است؛ نخست آنکه او از طریق عضویت در سازمان وکلای امام هادی(ع) سبب انتشار احادیث فقهی، اخلاقی و نیز کلامی ایشان میشد، هرچند عضویت او در این سازمان مخفی بود دوم آنکه اگر به تقریبا اندکی بیش از 33 روایت منقوله او در کتب اربعه؛ یعنی، الکافی، التهذیب، الاستبصار و من لایحضر که توسط محقق برجسته معاصر، حضرت آیتالله خوئی در معجم گرانسنگ رجالی؛ یعنی «معجم رجال الحدیث» فراهم آمده، توجه کنیم، درخواهیم یافت که او معمولا در میانه سند روایات قرار دارد، در اصطلاح نه راوی سامع است و نه راوی نهایی، بلکه راوی ناقل است و این از اهمیت زائدالوصف او حکایت دارد؛ سومین روش که در واقع جالبترین و شاید بتوان آن را ابتکار خود وی به شمار آورد، شیوه عرضه احادیث و عقاید به ائمه اطهار(ع) و گرفتن تثبیت از ایشان است.
حضرت عبدالعظیم(ع) در سفر آخرت
مسافر ری در همانجا بیمار شد و چندی بعد به دیار باقی سفر کرد. تاریخ دقیق درگذشت او معلوم نیست عبدالعظیم(ع) در همان شهر بیمار شد و چندی بعد درگذشت. تاریخ دقیق درگذشت او معلوم نیست. اما چون امامهادی(ع) میان سالهای 250-254 قمری در سامرا بود و از همان جا عبدالعظیم را به ری فرستاد، نیز چون عبدالعظیم پس از امامهادی درگذشت، تاریخ فوت او میبایست پس از 254هجری قمری باشد.(دائرةالمعارف بزرگ اسلامی) البته نقلهای دیگری هم وجود دارد که وی در پانزدهم شوال سال 252 هجری قمری وفات یافته است. (سایت کتاب اول) در کیفیت مکان و چگونگی دفن وی آوردهاند: چندی پیش از مرگ حضرت عبدالعظیم(ع)، مردی به نام عبدالجباربن عبدالوهاب رازی، که به گفته قزوینی رازی میتوان دریافت که مذهب تسنن داشته است در خوابی دیده بود که باغ خود را برای دفن عبدالعظیم و شیعیان دیگر وقف کرد. پس از درگذشت عبدالعظیم(ع)، جنازه او را در آن باغ نزدیک درخت سیبی به خاک سپردند به همین سبب آرامگاه عبدالعظیم به مشهدالشجره معروف گشت. (دائرةالمعارف بزرگ اسلامی)
تکامل ساختمان آستان
باغی که پیکر حضرت عبدالعظیم(ع) را در آن به خاک سپردند، در دروازه باطان یا باب طاق یا ماطاق، بیرون از باروی ری عهد اسلامی واقع بود و این وضع تا حدود یک سده پیش دوام داشت. از روزگار سلجوقیان تا صفویان آگاهی درست و چندانی در باب تعمیر یا توسعه و احداث بناهای تازه در این آستان در دست نیست ولی آشکار است که این بقعه در طی روزگار مورد توجه امیران و سلاطین ایران، خاصه حاکمان شیعی مذهب بوده است. آستان حضرت عبدالعظیم(ع) در روزگار صفویان که نسب خویش را به امامزاده حمزه فرزند امامموسی کاظم میرساندند، بسیار مورد توجه واقع شد و آثار و ابنیهای در اطراف حرم بنیاد گردید، و اهمیت این بقعه همواره فزونی یافت تا در روزگار قاجار که به سبب نزدیکی شهر ری به پایتخت، سخت مورد توجه واقع شد. بیشتر بناهای وابسته به حرم عبدالعظیم و امامزاده حمزه(علیهمالسلام) در همین روزگار ساخته یا تکمیل و تزئین گشت. در نیم سده اخیر نیز آستان حضرت عبدالعظیم، مانند دیگر بقاع متبرکه و معروف ایران، رو به توسعه نهاد و بر اهمیت تاریخی آن بسی افزوده گشت و متولیان وقت به توسعه و تکمیل و تزیین هرچه بیشتر آستان و تعمیرات بنیادی بخشهای کهن و پرارزش آن چون ضریح و صندوق همت گماشتند.
مُهر بر لب زده
دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ...
گفتم تابدانم تا بدانی ...