سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
نظر

یکی از برادران مورد اعتماد از قول عبد صالح خدا، مرحوم حاج آقا فخر تهرانی نقل کرد که در سال 1360 ه.ش. در خدمت آقا ( آیت الله بهاء الدینی ) جایی می رفتیم.
در مسیر قصابی گوسفندی را خوابانیده بود تا ذبح کند، آقا با سرعت جلو رفت دست مرد قصاب را گرفت و قیمت گوسفند را داد، فرمود:

« او را بگذارید محرم برای حضرت ابوالفضل علیه السلام سر ببرید. »
قصاب هم قبول کرد. بعد آقا به من فرمود:
« گوسفند گریه می کرد و می گفت من نذر حضرت ابوالفضلم. اینها می خواهند مرا در عروسی سر ببرند. »